پارت ۲۵
پارت ۲۵
سوبین : خب ..آره ..
یونجون : مثالا کی ؟
سوبین : راستش من و تهیون ده ساله که با همیم و خب وقتی دیدم اون با وجود رفتارم بازم کنارم میمونه
واقعا بهش وابسته شدم .. برای همین همیشه موقع تولدش دلم میخواستکاریکنم که بخنده ... خنده
هاش رو دوست داشتم
یونجون : یه سوال دیگه ... وقت هایی بوده که تهیون ناراحت باشه یا ... گریه کنه ؟
سوبین : آره .. یه بارکه خواهرش تصادفکرد و دو ماه توی کما بود خیلی اون مدت حالش بد بود
یونجون : وقت هاییکه میدیدش ، چه حسی بهت دست میداد ؟
سوبین : دلم میخواست یه جوریکمکشکنم که اینجوری نباشه ...
یونجو ن : نگرانش بودی نه ؟
سوبین : هوم
یونجون : حاال اسم تمام این احساسات رو ... چی میزاری ؟
سوبین : دوستی ؟؟
یونجون : دوست داشتن ...
سوبین : چرا دوست داشتن ؟
یونجون : چون دوستش داری ... وقتی یه نفر رو دوست داری با خوشحالیش خوشحال میشی و با
ناراحتیش ناراحت .. اگه اتفاقی براش بیوفته نگرانش میشی و دلت میخواد دلیل ناراحتیش رو یه جوری
از بین ببری ...
سوبین : و این یعنی دوست داشتن ؟
یونجون : هوم ..
مدتی سکوتکرد وگفت :
یونجون : و حاال عشق ... میدونم تا وقتی تجربه ش نکنی درک نمیکنی چی میگم ولی ... عشق فقط یه
حس ساده نسبت به یه شخص خاص نیست ... عشق از دوست داشتن خیلی فراتره ... گفتی تهیون
برات مهمه ..
به سمت سوبین برگشت وگفت :
یونجون : ولی اگه یه روزی عاشق یه نفر شی به خاطرش حاضری تهیون رو همکنار بزاری ...
سوبین : خب ..آره ..
یونجون : مثالا کی ؟
سوبین : راستش من و تهیون ده ساله که با همیم و خب وقتی دیدم اون با وجود رفتارم بازم کنارم میمونه
واقعا بهش وابسته شدم .. برای همین همیشه موقع تولدش دلم میخواستکاریکنم که بخنده ... خنده
هاش رو دوست داشتم
یونجون : یه سوال دیگه ... وقت هایی بوده که تهیون ناراحت باشه یا ... گریه کنه ؟
سوبین : آره .. یه بارکه خواهرش تصادفکرد و دو ماه توی کما بود خیلی اون مدت حالش بد بود
یونجون : وقت هاییکه میدیدش ، چه حسی بهت دست میداد ؟
سوبین : دلم میخواست یه جوریکمکشکنم که اینجوری نباشه ...
یونجو ن : نگرانش بودی نه ؟
سوبین : هوم
یونجون : حاال اسم تمام این احساسات رو ... چی میزاری ؟
سوبین : دوستی ؟؟
یونجون : دوست داشتن ...
سوبین : چرا دوست داشتن ؟
یونجون : چون دوستش داری ... وقتی یه نفر رو دوست داری با خوشحالیش خوشحال میشی و با
ناراحتیش ناراحت .. اگه اتفاقی براش بیوفته نگرانش میشی و دلت میخواد دلیل ناراحتیش رو یه جوری
از بین ببری ...
سوبین : و این یعنی دوست داشتن ؟
یونجون : هوم ..
مدتی سکوتکرد وگفت :
یونجون : و حاال عشق ... میدونم تا وقتی تجربه ش نکنی درک نمیکنی چی میگم ولی ... عشق فقط یه
حس ساده نسبت به یه شخص خاص نیست ... عشق از دوست داشتن خیلی فراتره ... گفتی تهیون
برات مهمه ..
به سمت سوبین برگشت وگفت :
یونجون : ولی اگه یه روزی عاشق یه نفر شی به خاطرش حاضری تهیون رو همکنار بزاری ...
۳.۲k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.