عاشقم باش پارت ³²
ات: خستمه خوب که پشت تلفن همه چیز رو بهت گفتم
ات:ریوجین اول بیا بریم دکتر امروز کلا حالت تهوع و سرگیجه داشتم
ریوجین:دختر وایسا ببینم تو و ته رابطه داشتید؟
ات:ما زن شوهریم ریوجین!
ریوجین:شاید حامله ای!
ات:امیدوارم اینجوری نباشه
سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت درمانگاه رفتیم نوبت گرفتیم چند مینی شد که صدامون زدن و رفتیم داخله اتاقه دکتر
دکتر:سلام خانم پارک بفرمایید بشینید
ات:سلام اقای دکتر
رفتم نشستم روی تخت چند تا چیز رو چک کرد
دکتر:تبریک میگم شما باردارید
ات:اقای دکتر من می خوام سقطش کنم
دکتر:ات دخترم مطمئنی
ات:اره
دکتر:باشه پس من نسخه میدم برو اتاقه بقلی
ات:چشم
رفتیم بیرون اتاق
ریوجین:ات مطمئنی؟ فکرشو بکن شاید بعد از این اصلا بچه گیرت نیاد
بهش اهمیتی ندادم و رفتم تو اتاق
دکتر:اماده ای؟
یلحظه فکر کردم دیدم نمیتونم
ات:ببخشید پشیمون شدم
دکتر:مطمئن باش راهه درستی رو انتخاب کردی تو الان به اون بچه زندگی بخشیدی
ات:ممنونم
رفتم بیرون
ریوجین:یا تمام شدی؟
ات:نه سقطش نکردم نتونستم
ریوجین:هوراااا دارم خاله میشم ات چند ماهشه
ات:کتر گفت پنج ماهشه خدایا حتی متوجه هم نشدم برای همین بود پریود نشدم
ریوجین:چهار ماه دیگه کیلیلییی
داشتیم میرفتیم چه دکتر صدام زد
دکتر:ات دخترم
ات:بله
دکتر:جنسیت بچه ات معلوم شده یادت رفت ببریش
ات:مرسییییییییییییی
ریوجین؛بازش کن بازش کننن
بازش کردم قلب داشت میتپید
ات؛دخترهه اسمش رو میزارم یونا:)
ریوجین:بیا بریم خونه دیگه
رفتیم خونه رفتم تو اتاق وسایلمو چیدم
ریوجین:اتتتت اتتت بدو بیاااااااااااا
سریع رفتم بیرون
ات:چیشده
ریوجین:اخبار رو ببین
نگا کردم به تلوزیون
اخبار:امروز خبر به دسته ما رسید که کسی که پول شرکت ام اچ بنامه کیم تهیونگ رو بالا کشیده کیم یجی بود بریم صحبت های ایشون رو بشنویم
یجی: من تهیونگ رو دوست داشتم و حاضر بودم هر کاری کنم که با زنش بهم بزنه بنابرین پول رو برداشتم و ریختم به حسابه زنش
ات:الان بیاید به پام بیوفتید بر نمیگردم!
ته ویو
اخبار رو که دیدم حالم بد شد یعنی من با اون دختر چیکار کردم خنده هاش جلوی صورتم رد میشد رفتم خونه ی کوک ایما
کوک:سلام
ته:سلام
رفتم داخل دیدم جین داره گریه میکنه
جبن:اون کله زندگیش عذاب کشید میدونید
بغضه شدیدی گلومو گرفت
ته:اون کجاست؟
جین:خیلی تحقیق کردم اما تو کره نیستش رفته خارج
اشکام سرازیر شد
لونا:کوک سمته من نمیای
رفت بالا
ات:ریوجین اول بیا بریم دکتر امروز کلا حالت تهوع و سرگیجه داشتم
ریوجین:دختر وایسا ببینم تو و ته رابطه داشتید؟
ات:ما زن شوهریم ریوجین!
ریوجین:شاید حامله ای!
ات:امیدوارم اینجوری نباشه
سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت درمانگاه رفتیم نوبت گرفتیم چند مینی شد که صدامون زدن و رفتیم داخله اتاقه دکتر
دکتر:سلام خانم پارک بفرمایید بشینید
ات:سلام اقای دکتر
رفتم نشستم روی تخت چند تا چیز رو چک کرد
دکتر:تبریک میگم شما باردارید
ات:اقای دکتر من می خوام سقطش کنم
دکتر:ات دخترم مطمئنی
ات:اره
دکتر:باشه پس من نسخه میدم برو اتاقه بقلی
ات:چشم
رفتیم بیرون اتاق
ریوجین:ات مطمئنی؟ فکرشو بکن شاید بعد از این اصلا بچه گیرت نیاد
بهش اهمیتی ندادم و رفتم تو اتاق
دکتر:اماده ای؟
یلحظه فکر کردم دیدم نمیتونم
ات:ببخشید پشیمون شدم
دکتر:مطمئن باش راهه درستی رو انتخاب کردی تو الان به اون بچه زندگی بخشیدی
ات:ممنونم
رفتم بیرون
ریوجین:یا تمام شدی؟
ات:نه سقطش نکردم نتونستم
ریوجین:هوراااا دارم خاله میشم ات چند ماهشه
ات:کتر گفت پنج ماهشه خدایا حتی متوجه هم نشدم برای همین بود پریود نشدم
ریوجین:چهار ماه دیگه کیلیلییی
داشتیم میرفتیم چه دکتر صدام زد
دکتر:ات دخترم
ات:بله
دکتر:جنسیت بچه ات معلوم شده یادت رفت ببریش
ات:مرسییییییییییییی
ریوجین؛بازش کن بازش کننن
بازش کردم قلب داشت میتپید
ات؛دخترهه اسمش رو میزارم یونا:)
ریوجین:بیا بریم خونه دیگه
رفتیم خونه رفتم تو اتاق وسایلمو چیدم
ریوجین:اتتتت اتتت بدو بیاااااااااااا
سریع رفتم بیرون
ات:چیشده
ریوجین:اخبار رو ببین
نگا کردم به تلوزیون
اخبار:امروز خبر به دسته ما رسید که کسی که پول شرکت ام اچ بنامه کیم تهیونگ رو بالا کشیده کیم یجی بود بریم صحبت های ایشون رو بشنویم
یجی: من تهیونگ رو دوست داشتم و حاضر بودم هر کاری کنم که با زنش بهم بزنه بنابرین پول رو برداشتم و ریختم به حسابه زنش
ات:الان بیاید به پام بیوفتید بر نمیگردم!
ته ویو
اخبار رو که دیدم حالم بد شد یعنی من با اون دختر چیکار کردم خنده هاش جلوی صورتم رد میشد رفتم خونه ی کوک ایما
کوک:سلام
ته:سلام
رفتم داخل دیدم جین داره گریه میکنه
جبن:اون کله زندگیش عذاب کشید میدونید
بغضه شدیدی گلومو گرفت
ته:اون کجاست؟
جین:خیلی تحقیق کردم اما تو کره نیستش رفته خارج
اشکام سرازیر شد
لونا:کوک سمته من نمیای
رفت بالا
۴۲.۱k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.