میخوام بگم
ساعت یه ربع به ۱۲ خوابیدم
خواب دیدم
تانجیرو داد میزنه
مویچیرو داره خونریزی میکنه
منم میگم مگه رفته بوده ماموریت جایی؟
میگه نمیدونم ولی حالش بده
منم بدو بدو رفتم پیش مویچیرو
دیدم رو شونه اش زخمه
رفتم ببینم زخمش چقدر عمیقه
انگار برگشت بهم یه چیزی بگه
لبش خورد رو لبم
اصلا من سرخ
از اتاق رفتم بیرون
خب داشتم میترکیدم از سرخی
مویچیرو دنبالم
یادتونه گفتم از پشت گرفتم اتم؟
دوباره اون کار رو کرد
بعد گفت من میخواستم بغلت کنم نمیدونستم تو اونجا وایستادی
من : بغلم میکردی بازم سرخ میشدم
برگشتم سمتش ( عین اسلاید ۲)
مویچیرو گفت ببخشید اگر میخوای دیگه نزدیکت نمیشم
گفتم نهههه بنده گوه بخورمممم
گفت پس چرا سرخی؟
بابا خودت سرخی به من میگی چرا سرخی
بغلش کردم گفتم
تا کیه(چه روزی و چه ساعتی ) پیشم میمیونی؟
گفت تا آخرین لحظه ای که زندم
اصلا من میخوام غش کنم
امروز از پشت سرم خجالت میکشیدم جوری که فقط میخواستم تکیه بدم
بعدش
همچنان در بغلشم *
گفتم این کاری که باهام کردی ( لبش رو گذاشت رو لبم ) برات خاطره بدی شد؟
گفت نه ، برای تو چی؟
گفتم نه دوسش داشتم
بعد نشستیم یه گوشه
مویچیرو ازم پرسید دوست داری باهام چی کار کنی؟
گفتم زیر بارون بغلت کنم ، بعد گفتم تو دوست داری چی کار کنی؟
گفت دوست دارم بارون بیاد
یعنی بخاطررر منننننزعچخدسهعجدسجعف۵ججعبجشعبج۶لسج۵۶شنجشلشخجع
من اصلا ....
از سرو صدا همسایه بیدار شدم ، بعد دیدم ساعت ۱۲ عه
رفتم دستشویی
دیدم سرخم
اصلا رنگ پوستم انگار تغییر کرده بودد
وقتی رفتم بخوابم ...
بقیه پست بعد!
خواب دیدم
تانجیرو داد میزنه
مویچیرو داره خونریزی میکنه
منم میگم مگه رفته بوده ماموریت جایی؟
میگه نمیدونم ولی حالش بده
منم بدو بدو رفتم پیش مویچیرو
دیدم رو شونه اش زخمه
رفتم ببینم زخمش چقدر عمیقه
انگار برگشت بهم یه چیزی بگه
لبش خورد رو لبم
اصلا من سرخ
از اتاق رفتم بیرون
خب داشتم میترکیدم از سرخی
مویچیرو دنبالم
یادتونه گفتم از پشت گرفتم اتم؟
دوباره اون کار رو کرد
بعد گفت من میخواستم بغلت کنم نمیدونستم تو اونجا وایستادی
من : بغلم میکردی بازم سرخ میشدم
برگشتم سمتش ( عین اسلاید ۲)
مویچیرو گفت ببخشید اگر میخوای دیگه نزدیکت نمیشم
گفتم نهههه بنده گوه بخورمممم
گفت پس چرا سرخی؟
بابا خودت سرخی به من میگی چرا سرخی
بغلش کردم گفتم
تا کیه(چه روزی و چه ساعتی ) پیشم میمیونی؟
گفت تا آخرین لحظه ای که زندم
اصلا من میخوام غش کنم
امروز از پشت سرم خجالت میکشیدم جوری که فقط میخواستم تکیه بدم
بعدش
همچنان در بغلشم *
گفتم این کاری که باهام کردی ( لبش رو گذاشت رو لبم ) برات خاطره بدی شد؟
گفت نه ، برای تو چی؟
گفتم نه دوسش داشتم
بعد نشستیم یه گوشه
مویچیرو ازم پرسید دوست داری باهام چی کار کنی؟
گفتم زیر بارون بغلت کنم ، بعد گفتم تو دوست داری چی کار کنی؟
گفت دوست دارم بارون بیاد
یعنی بخاطررر منننننزعچخدسهعجدسجعف۵ججعبجشعبج۶لسج۵۶شنجشلشخجع
من اصلا ....
از سرو صدا همسایه بیدار شدم ، بعد دیدم ساعت ۱۲ عه
رفتم دستشویی
دیدم سرخم
اصلا رنگ پوستم انگار تغییر کرده بودد
وقتی رفتم بخوابم ...
بقیه پست بعد!
۵.۶k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.