پارت یک : وقتی اومدید ایران 😶...
از زبان ا.ت
سلام من ا.ت هستم من یک ساله که با جین از گروه بی تی اس ازدواج کردم
ما زندگی شاد و خوبی داریم
باهم کلی غذا میپزیم
اهنگ میخونیم
میرقصیم
جین عاشق زبان فارسیه
و توی این یکسال کلی بهش زبان فارسی رو یاد دادم و اون کامل به زبان فارسی مسلطه
و مثل یک ایرانی عادی و اصیل میتونه صحبت کنه و از این بابت خیلی خوشحاله
فلش بک به صبح
امروز من زود تر از حین بیدار شدم و رفتم پایین و بی سرو صدا صبحونه رو اماده کردم
امروز یکشنبه بود جینم کاری نداشت و قرار بود بریم خرید
اروم رفتم رو تخت و روی شکمش نشستم و هی صداش کرد و روی شکمش بالا پایین پریدم
ا.ت : هی جین جین جین ولد واید هندسام بیدار شو صبح شده
جین : ا.ت یکم دیگه بخوابم
ا.ت : خب باشه بخواب منم حاضر میشم با دوست پسرم برم صبحانه بخورم فعلا
و خواستم از روی شکمش بلند شم مه معکم گرفتم
جین : که دوست پسر داری اری ( خمار و جذاب )
ا.ت : اخع وقتی یه همسر جذاب دارم چرا باید برم دنبال دوست پسر
که بلافاصله لب هاشو روی لب هام گذاشت و خیلی خشن میبوسید
ا.ت : اقای کیم بریم صبحانه
جین : شرمنده کیم ا.ت من صبحانمو خوردم
ا.ت : چی کی !
جین : حواست کجاست همین العان خوردما
) منظورش لبای ا.ته )
ا.ت : مسخره پاشو بیا صبحانه بخوریم
بعد از خوردن صبحانه
دوتایی روی مبل نشسته بودن و ا.ت توی بغل جین بود و داشت همراه جین یه رمان ایرانی میخوند
به اسم نیلوفر ابی
ا.ت : خیلی کتاب قشنگیع عاشقشم
جین : پس معنی ی اسم متین میشه مستحکم و شجاع جه باحال
ا.ت : اوهوم
۳۰ دقیقه ی بعد
ا.ت : وایی بلاخره تموم شد
جین : رمان خیلی عالی بود یادم بشه به نامجون بدم بخونه
ا.ت : خب حتما تا اعان تشنع ای میرم یه نوشیدنی خنک درست کنم زود میاد
جین : باشه قشنگم
۱۰ دقیقه ی بعد
ا.ت : بفرمایید اینم از یه شربت خونگی و خوشمزه ی ایرانی
جین : اممممم اسمش چیه تا العان فک میکنم نخورده باشم
ا.ت : شربت خیار سکنجبینه
جین : خب پس اسمش اینه و یکمشو خورد
: واییی این عالیه محشره
ا.ت : نوش جونت قشنگم
جین : من خیلی خوشحالم که با یه خانوم ایرانی ازدواج کردم
ا.ت : واقعا
جین : بله میدونی چون مهربونه همرو دوست داره خوشگله اشپزیش خوبه و میتونه واسم کلی چیز خوشمزه پ خارقدلعاده درست کنه
ا.ت : ممنونم جی
که صدای بلند زنگ تلفن ا.ت مانع صحبت شد
ا.ت وید که مادرشه سریع جواب داد
ا.ت : سلام مامانی جونم
خدیجه خانم : سلام دختری خوشگلم حالی تو و دومادی قشنگم چطوره قربونت بشم ( بچه ها با یه لحجه ی اصفهانی بخونید تا یکم واستون جذاب تر بشه )
ا.ت : ما هم خوبیم بابایی و گراز کوهی کجان
خدیجه خانم : بابات که تو صفی نونس داداشی مفت خوردم با ریفیقاش تو کوچه ول میچرخه
ا.ت : جواب کنکورش نیومد
خدیجه خانم : چرا بچم رتبه ی ۳۷۵
سلام من ا.ت هستم من یک ساله که با جین از گروه بی تی اس ازدواج کردم
ما زندگی شاد و خوبی داریم
باهم کلی غذا میپزیم
اهنگ میخونیم
میرقصیم
جین عاشق زبان فارسیه
و توی این یکسال کلی بهش زبان فارسی رو یاد دادم و اون کامل به زبان فارسی مسلطه
و مثل یک ایرانی عادی و اصیل میتونه صحبت کنه و از این بابت خیلی خوشحاله
فلش بک به صبح
امروز من زود تر از حین بیدار شدم و رفتم پایین و بی سرو صدا صبحونه رو اماده کردم
امروز یکشنبه بود جینم کاری نداشت و قرار بود بریم خرید
اروم رفتم رو تخت و روی شکمش نشستم و هی صداش کرد و روی شکمش بالا پایین پریدم
ا.ت : هی جین جین جین ولد واید هندسام بیدار شو صبح شده
جین : ا.ت یکم دیگه بخوابم
ا.ت : خب باشه بخواب منم حاضر میشم با دوست پسرم برم صبحانه بخورم فعلا
و خواستم از روی شکمش بلند شم مه معکم گرفتم
جین : که دوست پسر داری اری ( خمار و جذاب )
ا.ت : اخع وقتی یه همسر جذاب دارم چرا باید برم دنبال دوست پسر
که بلافاصله لب هاشو روی لب هام گذاشت و خیلی خشن میبوسید
ا.ت : اقای کیم بریم صبحانه
جین : شرمنده کیم ا.ت من صبحانمو خوردم
ا.ت : چی کی !
جین : حواست کجاست همین العان خوردما
) منظورش لبای ا.ته )
ا.ت : مسخره پاشو بیا صبحانه بخوریم
بعد از خوردن صبحانه
دوتایی روی مبل نشسته بودن و ا.ت توی بغل جین بود و داشت همراه جین یه رمان ایرانی میخوند
به اسم نیلوفر ابی
ا.ت : خیلی کتاب قشنگیع عاشقشم
جین : پس معنی ی اسم متین میشه مستحکم و شجاع جه باحال
ا.ت : اوهوم
۳۰ دقیقه ی بعد
ا.ت : وایی بلاخره تموم شد
جین : رمان خیلی عالی بود یادم بشه به نامجون بدم بخونه
ا.ت : خب حتما تا اعان تشنع ای میرم یه نوشیدنی خنک درست کنم زود میاد
جین : باشه قشنگم
۱۰ دقیقه ی بعد
ا.ت : بفرمایید اینم از یه شربت خونگی و خوشمزه ی ایرانی
جین : اممممم اسمش چیه تا العان فک میکنم نخورده باشم
ا.ت : شربت خیار سکنجبینه
جین : خب پس اسمش اینه و یکمشو خورد
: واییی این عالیه محشره
ا.ت : نوش جونت قشنگم
جین : من خیلی خوشحالم که با یه خانوم ایرانی ازدواج کردم
ا.ت : واقعا
جین : بله میدونی چون مهربونه همرو دوست داره خوشگله اشپزیش خوبه و میتونه واسم کلی چیز خوشمزه پ خارقدلعاده درست کنه
ا.ت : ممنونم جی
که صدای بلند زنگ تلفن ا.ت مانع صحبت شد
ا.ت وید که مادرشه سریع جواب داد
ا.ت : سلام مامانی جونم
خدیجه خانم : سلام دختری خوشگلم حالی تو و دومادی قشنگم چطوره قربونت بشم ( بچه ها با یه لحجه ی اصفهانی بخونید تا یکم واستون جذاب تر بشه )
ا.ت : ما هم خوبیم بابایی و گراز کوهی کجان
خدیجه خانم : بابات که تو صفی نونس داداشی مفت خوردم با ریفیقاش تو کوچه ول میچرخه
ا.ت : جواب کنکورش نیومد
خدیجه خانم : چرا بچم رتبه ی ۳۷۵
۱۱.۲k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.