part ③🐰💕سناریوی کوک
بورام « خودتم بخور باشه؟
کوک « باشه
بورام « روی صندلی کنار اپن نشستم و با کوکی که با دقت مشغول خورد کردن گوشت ها بود خیره شدم... عضلات و رگ دستش به خوبی نمایان بود و با اون پیشبند مشکی و هد بند جذابیت خاصی پیدا کرده بود... اونقدر محو تماشای کوک بودم که متوجه نشدم کی شام رو درست کرد... با تکون خوردن دستی مقابل چشمانم به خودم اومدم و با چهره درهم کوک مواجه شدم
کوک « کجایی خانم خانوما؟؟؟ بیا غذاتو بخور
بورام « مرسییییی اوپاااااااااااا
کوک « آیگو کاوایی... بخور حرف نزن بچه
کوک « باشه
بورام « روی صندلی کنار اپن نشستم و با کوکی که با دقت مشغول خورد کردن گوشت ها بود خیره شدم... عضلات و رگ دستش به خوبی نمایان بود و با اون پیشبند مشکی و هد بند جذابیت خاصی پیدا کرده بود... اونقدر محو تماشای کوک بودم که متوجه نشدم کی شام رو درست کرد... با تکون خوردن دستی مقابل چشمانم به خودم اومدم و با چهره درهم کوک مواجه شدم
کوک « کجایی خانم خانوما؟؟؟ بیا غذاتو بخور
بورام « مرسییییی اوپاااااااااااا
کوک « آیگو کاوایی... بخور حرف نزن بچه
۱۵۸.۱k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.