فرشته من part 11
دیدم خیلی ناراحته
ا.ت:کوک چیزی شده
کوک:خببب
ا.ت:میدونی من میخوام پیشت بمونم
کوک:برا همین ناراحتم
ا.ت:چی برا اینکه میخوام پیشت بمونم؟
کوک:نه....به بابام همه چیو گفتم ولی اون فق به قدرت نگاه میکنه و اصا براش مهم نیس که من سولو دوس ندارم و میخواد به اجبار از تو جدا بشم و با سول ازدواج کنم
ا.ت:خب حالا باید چیکار کنیم؟
کوک:چاره جز جدا شدن نداریم ولی به زودی ما به هم برمیگردیم فقط لطفا منو فراموش نکن
ا.ت:اهوم باشه دلم برات تنگ میشه کوکی
کوک:منم همینطور عزیزم
ویو کوک
ا.ت وسایلشو جم کرد و رفت خونه خودش و سول برگشت به عمارت ولی با این تفاوت که پدرم گفت من و سول باید شبا پیش هم باشیم تا از زندگی باهم عادت کنیم و من اینو نمیخواستم.
شب بودو من هنوز هیچی نشده دل تنگ ا.ت بودم داشتم بهش فکر میکردم که سول اومد.
سول:عشقم بریم بخوابیم
کوک:من نمیخوام بخوابم خودت برو بخواب
سول:ولی میخوام با هم بخوابیم
کوک:چن بار بت بگم نمیخوام بخوابم خودت برو بخواب
سول:باشه شب خوش(عشوه)
انقد ازش بدم میومد که حتی نمیخواستم جلو چشم باشه بعد فیلم دیدنم رو مبل خوابم برد
فردا
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدمو رفتم پایین صبحونه خوردم و چون سرگرمیه خاصی ندارشتم با گوشیم خودمو سرگرم کردم
1هفته بعد
(توی این یه هفته اتفاق خاصی نیوفتاد)
حوصلم سر رفته بود واسه همین رفتم بیرون یکم حالم خوب شه .
داشتم تو شهر میچرخیدمو بستنیو پاستیل میخوردم و خرید میکردم که یهو...
بچا ببخشید کمه یکم حالم خوب نیس ولی قول میدم امشب یه پارت طولانی بزارم😊
ا.ت:کوک چیزی شده
کوک:خببب
ا.ت:میدونی من میخوام پیشت بمونم
کوک:برا همین ناراحتم
ا.ت:چی برا اینکه میخوام پیشت بمونم؟
کوک:نه....به بابام همه چیو گفتم ولی اون فق به قدرت نگاه میکنه و اصا براش مهم نیس که من سولو دوس ندارم و میخواد به اجبار از تو جدا بشم و با سول ازدواج کنم
ا.ت:خب حالا باید چیکار کنیم؟
کوک:چاره جز جدا شدن نداریم ولی به زودی ما به هم برمیگردیم فقط لطفا منو فراموش نکن
ا.ت:اهوم باشه دلم برات تنگ میشه کوکی
کوک:منم همینطور عزیزم
ویو کوک
ا.ت وسایلشو جم کرد و رفت خونه خودش و سول برگشت به عمارت ولی با این تفاوت که پدرم گفت من و سول باید شبا پیش هم باشیم تا از زندگی باهم عادت کنیم و من اینو نمیخواستم.
شب بودو من هنوز هیچی نشده دل تنگ ا.ت بودم داشتم بهش فکر میکردم که سول اومد.
سول:عشقم بریم بخوابیم
کوک:من نمیخوام بخوابم خودت برو بخواب
سول:ولی میخوام با هم بخوابیم
کوک:چن بار بت بگم نمیخوام بخوابم خودت برو بخواب
سول:باشه شب خوش(عشوه)
انقد ازش بدم میومد که حتی نمیخواستم جلو چشم باشه بعد فیلم دیدنم رو مبل خوابم برد
فردا
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدمو رفتم پایین صبحونه خوردم و چون سرگرمیه خاصی ندارشتم با گوشیم خودمو سرگرم کردم
1هفته بعد
(توی این یه هفته اتفاق خاصی نیوفتاد)
حوصلم سر رفته بود واسه همین رفتم بیرون یکم حالم خوب شه .
داشتم تو شهر میچرخیدمو بستنیو پاستیل میخوردم و خرید میکردم که یهو...
بچا ببخشید کمه یکم حالم خوب نیس ولی قول میدم امشب یه پارت طولانی بزارم😊
۷.۰k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.