سناریو: جادوی شکوه
سناریو: جادوی شکوه
پارت 84
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یومه:دلم واسه خیلیا تنگ شده....
ایتسومی:همچنین....
یه پسر با موهای مشکی چشمای آبی افتاده دنبال یه پسره با موهای نارنجی چشمای سبز*
دوتاشون با سرعت از جلوی ایتسومی و یومه رد میشن*
ریوشی:وای نمیستممم
نیک:وایسااا بینم هویجججج
ریوشی:خودت وایسا اصن..
نیک :وایسادن*
ریوشی:عین چی دور شدن*
نیک:هههه.. حواسم نبود.... نباید وایمیسادم چقد اسکلم منننن
ایتسومی:یاد چند نفر نمیوفتی؟
یومه:چرا0-0...
ایتسومی:اون ریوشی نبود؟
یومه:تا اونجا ک یادمه اون قدش کوتاه بود...
ایتسومی:شاید خودش نباشه...
یومه:اون نیک نیست؟
ایتسومی:هیچ نظری ندارم...
نیک:همچنان دنبال ریوشی:واستاااا
ریوشی:تقصیر تو بود گفتی بیایم ببینیم یومه و ایتسومی اومدن یا نههههه
نیک:خو هویج کوتوله الان از کجا بگردیم دنبالشونننن
ریوشی:بو کننن
نیک:مگه سگم هویجججج
ریوشی:مگه نیستییی؟؟؟
نیک: وایسا پدر هویججججج
ریوشی:واینمیستم فشار بخور
نیک:وایسا میگمممم
گرفتن یقه ریوشی*
مگه نمیگم وایسا مرتیکه ی زنیکهههه
ریوشی:هه؟ 0-0
نیک:0-0...
یومه:خودشونن... -_-
ایتسومی:خنده*
یومه:خدایا شفاشون بده..
ایتسومی:هرچه زود تر!
یومه:همف...
ریوشی:نگاهش به یومه و ایتسومی میوفته*نیک
نیک:نگا کردن بهشون*هه؟
ول کردن یقه ریوشی*
ریوشی پخش زمین میشه*
ریوشی:خدا لعنتت کنهههه
نیک:خفه
رفتن سمتشون*
به به... دوستان قدیمی...
یومه:فک کنم بگیم همکاران قدیمی بهتره
ایتسومی:موافقم...
نیک:حالا...
یومه:اون ریوشیه؟.
نیک:هوم.... پدر هویج تو سه ماه دو سانت ازم بلند تر شد....
یومه:0-0... این کمبود رشد داشت...
ریوشی:د د د.... درد داره...
ایتسومی:مث اینکه اصن تو باغ نی...
یومه:ع.. عاره....
نیک:کند ذهن هویجی-_-...
ایتسومی:مرد...
یومه:؛-؛ ....
ریوشی:آخ....
نیک:-_-...
ادامه دارد.....
پارت 84
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یومه:دلم واسه خیلیا تنگ شده....
ایتسومی:همچنین....
یه پسر با موهای مشکی چشمای آبی افتاده دنبال یه پسره با موهای نارنجی چشمای سبز*
دوتاشون با سرعت از جلوی ایتسومی و یومه رد میشن*
ریوشی:وای نمیستممم
نیک:وایسااا بینم هویجججج
ریوشی:خودت وایسا اصن..
نیک :وایسادن*
ریوشی:عین چی دور شدن*
نیک:هههه.. حواسم نبود.... نباید وایمیسادم چقد اسکلم منننن
ایتسومی:یاد چند نفر نمیوفتی؟
یومه:چرا0-0...
ایتسومی:اون ریوشی نبود؟
یومه:تا اونجا ک یادمه اون قدش کوتاه بود...
ایتسومی:شاید خودش نباشه...
یومه:اون نیک نیست؟
ایتسومی:هیچ نظری ندارم...
نیک:همچنان دنبال ریوشی:واستاااا
ریوشی:تقصیر تو بود گفتی بیایم ببینیم یومه و ایتسومی اومدن یا نههههه
نیک:خو هویج کوتوله الان از کجا بگردیم دنبالشونننن
ریوشی:بو کننن
نیک:مگه سگم هویجججج
ریوشی:مگه نیستییی؟؟؟
نیک: وایسا پدر هویججججج
ریوشی:واینمیستم فشار بخور
نیک:وایسا میگمممم
گرفتن یقه ریوشی*
مگه نمیگم وایسا مرتیکه ی زنیکهههه
ریوشی:هه؟ 0-0
نیک:0-0...
یومه:خودشونن... -_-
ایتسومی:خنده*
یومه:خدایا شفاشون بده..
ایتسومی:هرچه زود تر!
یومه:همف...
ریوشی:نگاهش به یومه و ایتسومی میوفته*نیک
نیک:نگا کردن بهشون*هه؟
ول کردن یقه ریوشی*
ریوشی پخش زمین میشه*
ریوشی:خدا لعنتت کنهههه
نیک:خفه
رفتن سمتشون*
به به... دوستان قدیمی...
یومه:فک کنم بگیم همکاران قدیمی بهتره
ایتسومی:موافقم...
نیک:حالا...
یومه:اون ریوشیه؟.
نیک:هوم.... پدر هویج تو سه ماه دو سانت ازم بلند تر شد....
یومه:0-0... این کمبود رشد داشت...
ریوشی:د د د.... درد داره...
ایتسومی:مث اینکه اصن تو باغ نی...
یومه:ع.. عاره....
نیک:کند ذهن هویجی-_-...
ایتسومی:مرد...
یومه:؛-؛ ....
ریوشی:آخ....
نیک:-_-...
ادامه دارد.....
۸۲۳
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.