love at school 20
love at school 20
لباسی که هانا داد رو پوشیدم نشستم روی صندلی
موهای گوجه ایم رو باز کرد که وقتی باز شد با چشای گرد و دهن باز بهم نگاه کرد
ات.عااا به نظرم بیخیال موهام شیم بهترع اخه خیلی بلندن اذیت میشه
یهو انگار که چیزی به ذهنش رسیده باشه پرید بالا
هانا.نه اشکال نداره درستش میکنمم
موهامو دوتایی بافت و برد بالا و مدل موی گوجه ای توی هم مثل طناب پیچش داد و بست بعدم یه ربان قهوه ای که با لباسم ست شه دورش انداخت و پاپیونش کرد
به ارایشم که رسید گفت
هانا.اونیییی من الان چطوری ارایشت کنم وقتی انقد خوشگلی نمیتونم تغییرت بدمممم
ات.عرررر قلبم اکلیلی شدددد ...عاممم مهم نیست اگه نمیتونی فقط یه تینت بزن
ولی هانا به حرفم گوش نکرد و واسه ارایشم یه سایه ی نخودی و قهوه ای کمرنگ ملایم زد و یه خط چشم مشکی برام کشید و رژ گونه برام زد و دماغمو کانتور کرد و تو چشمام لنز گذاشت و در اخر یه تینت قرمز هم برام زد
وقتی چشمامو باز کردم کپ کردم و تو شوک بودم
ات.ای..این واقعا منم؟
هانا.(خنده)اره
پریدم بغلش و کلی بوسش کردم
ات.مرسییییییی حالا نوبت منههه
لباسی که دادم رو پوشید و موهاشو یزره حالت دادم و چتری هاشو صاف کردم و بقل موهاشو اوردم پشت و با ربان ابی بستم و پاپیونش کردم
واسه ارایشش یه سایه ی سفید و ابی زدم و خط چش مشکی کشیدم و رژ گونه زدم و کانتورش کردم و تینت صورتی براش زدم
دهنش باز مونده بود و ذوق کرده بود
به هم نگاه کردیم و خندیدیم
که در زدن
ات.بیا تو
اجوما بود تا منو دید شکه شد ولی وقتی هانا رو دید دیگه قشنگ کف کرد از زیبایی دخترش
اجوما.سوا....هانا...ارباب...کارتون داره ....بیایین پایین
هانا و سوا.باشه
رفتیم پایین که جیمین وقتی برگشت و منو دید همونطوری خشکش زد هی صداش میکردم ولی انگار نه انگار
ات.جیمیننننننن به خودت بیاااااا
یه طوری عربده زدم بادیگارد دم در از ترس پرید ولی به روی خودش نیوورد
جیمین.ها چیه بله
ات.خوبییی
جیمین.ا..اره ...خیلی خوشگل شدی
ات.مرسییی به لطف هاناست
جیمین.راستی واسه مهمونی باید لباسی بگیری که تک باشه برای پدرم خیلی مهمه چون بهترین مافیای جهانه و براش مهمه که دوست دختر پسرش خوب دیده بشه اون اصلا دوست نداره که کسی شبیه به تو باشه
پس بنظرم یه لباس شب بگیر که دامن بلند و پف دار داشته باشه وگرنه پدرم گردنمونو میبره
ات.با ...باشههه
دست هانا رو گرفتم و دوییدم سمت در
جیمین.بیببب ...نبینم لباست باز باشههه وگرنه تنبیهت میکنمااا
ات.یااا جیمین شییییی
با هانا رفتیم و سوار ماشین شدیم که یه بادیگارد اومد و گفت
( $علامت بادیگارد)
$خانم ارباب گفتن که من و همکارم برای محافظت از شما باهاتون بیایم
اعتراضی نکردم و سرمو تکون دادم هوففففف
اونا هم رفتن تو ماشین خودشون و راه افتادیم
لباسی که هانا داد رو پوشیدم نشستم روی صندلی
موهای گوجه ایم رو باز کرد که وقتی باز شد با چشای گرد و دهن باز بهم نگاه کرد
ات.عااا به نظرم بیخیال موهام شیم بهترع اخه خیلی بلندن اذیت میشه
یهو انگار که چیزی به ذهنش رسیده باشه پرید بالا
هانا.نه اشکال نداره درستش میکنمم
موهامو دوتایی بافت و برد بالا و مدل موی گوجه ای توی هم مثل طناب پیچش داد و بست بعدم یه ربان قهوه ای که با لباسم ست شه دورش انداخت و پاپیونش کرد
به ارایشم که رسید گفت
هانا.اونیییی من الان چطوری ارایشت کنم وقتی انقد خوشگلی نمیتونم تغییرت بدمممم
ات.عرررر قلبم اکلیلی شدددد ...عاممم مهم نیست اگه نمیتونی فقط یه تینت بزن
ولی هانا به حرفم گوش نکرد و واسه ارایشم یه سایه ی نخودی و قهوه ای کمرنگ ملایم زد و یه خط چشم مشکی برام کشید و رژ گونه برام زد و دماغمو کانتور کرد و تو چشمام لنز گذاشت و در اخر یه تینت قرمز هم برام زد
وقتی چشمامو باز کردم کپ کردم و تو شوک بودم
ات.ای..این واقعا منم؟
هانا.(خنده)اره
پریدم بغلش و کلی بوسش کردم
ات.مرسییییییی حالا نوبت منههه
لباسی که دادم رو پوشید و موهاشو یزره حالت دادم و چتری هاشو صاف کردم و بقل موهاشو اوردم پشت و با ربان ابی بستم و پاپیونش کردم
واسه ارایشش یه سایه ی سفید و ابی زدم و خط چش مشکی کشیدم و رژ گونه زدم و کانتورش کردم و تینت صورتی براش زدم
دهنش باز مونده بود و ذوق کرده بود
به هم نگاه کردیم و خندیدیم
که در زدن
ات.بیا تو
اجوما بود تا منو دید شکه شد ولی وقتی هانا رو دید دیگه قشنگ کف کرد از زیبایی دخترش
اجوما.سوا....هانا...ارباب...کارتون داره ....بیایین پایین
هانا و سوا.باشه
رفتیم پایین که جیمین وقتی برگشت و منو دید همونطوری خشکش زد هی صداش میکردم ولی انگار نه انگار
ات.جیمیننننننن به خودت بیاااااا
یه طوری عربده زدم بادیگارد دم در از ترس پرید ولی به روی خودش نیوورد
جیمین.ها چیه بله
ات.خوبییی
جیمین.ا..اره ...خیلی خوشگل شدی
ات.مرسییی به لطف هاناست
جیمین.راستی واسه مهمونی باید لباسی بگیری که تک باشه برای پدرم خیلی مهمه چون بهترین مافیای جهانه و براش مهمه که دوست دختر پسرش خوب دیده بشه اون اصلا دوست نداره که کسی شبیه به تو باشه
پس بنظرم یه لباس شب بگیر که دامن بلند و پف دار داشته باشه وگرنه پدرم گردنمونو میبره
ات.با ...باشههه
دست هانا رو گرفتم و دوییدم سمت در
جیمین.بیببب ...نبینم لباست باز باشههه وگرنه تنبیهت میکنمااا
ات.یااا جیمین شییییی
با هانا رفتیم و سوار ماشین شدیم که یه بادیگارد اومد و گفت
( $علامت بادیگارد)
$خانم ارباب گفتن که من و همکارم برای محافظت از شما باهاتون بیایم
اعتراضی نکردم و سرمو تکون دادم هوففففف
اونا هم رفتن تو ماشین خودشون و راه افتادیم
۲.۷k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.