عاشق خسته ( پارت 25)
کوک : گفتم چخبره
تهیونگ : هیچی... فقط رئیسمون دوباره داره بره یه دختر قلدر بازی درمیاره
کوک : چرا
جیمین : جونگ کوک این مسائل بره بچه ها نیس
کوک :منظورت با منه یا خودت
جیمین : ببخشید؟!
کوک : تو انقد بچه ای که میترسی نکنه یه وقت یونا رو از دست بدی، میدونی چیه جیمین احساس میکنم تو از همه ی ما بچه تری حتی از یونا
جیمین : تقصیر منه که زندت گذاشتم و زنده موندی، اگر میمردی الان بره من بلبل زبونی نمیکردی
یونا :تمومش کنید
کوک : من میرم
جیمین : منم میرم تو اتاقم، پسرا حواستون به یونا باشه
تهیونگ : میگم به نظرتون عجیب نیست که جیمین و کوک باهم رفتن؟
جین : چه چیز عجیبیه مگه
تهیونگ : نمیدونم شایدم من دارم اشتباه میکنم
جیمین توی اتاقش بود که با صدای زدن در به خودش اومد
کوک : جیمین....
جیمین : هیس... آروم بیا تو
کوک : کارم چطور بود
جیمین : خوبه... کسی شک نکرد
کوک : نه معلومه کسی شک نکرد، من کارمو خوب بلدم آقای پارک ولی تو به من یه قول داده بودی
جیمین : کدوم؟
کوک : گفتی اگر اینکارارو برات انجام بدم میذاری با یونا ازدواج کنم
جیمین : اون برای قبل بود..... الان بحث فرق داره
کوک :یعنی چی؟ من بخاطر به دست آوردن یونا اینهمه کار کردم
جیمین : اشتباه کردی
کوک: جیمین اگر بخوای زیر حرفت بزنی همه ی رازایی که بهم گفتیو فاش میکنم
جیمین : میتونی اینکارو بکنی....
تهیونگ : هیچی... فقط رئیسمون دوباره داره بره یه دختر قلدر بازی درمیاره
کوک : چرا
جیمین : جونگ کوک این مسائل بره بچه ها نیس
کوک :منظورت با منه یا خودت
جیمین : ببخشید؟!
کوک : تو انقد بچه ای که میترسی نکنه یه وقت یونا رو از دست بدی، میدونی چیه جیمین احساس میکنم تو از همه ی ما بچه تری حتی از یونا
جیمین : تقصیر منه که زندت گذاشتم و زنده موندی، اگر میمردی الان بره من بلبل زبونی نمیکردی
یونا :تمومش کنید
کوک : من میرم
جیمین : منم میرم تو اتاقم، پسرا حواستون به یونا باشه
تهیونگ : میگم به نظرتون عجیب نیست که جیمین و کوک باهم رفتن؟
جین : چه چیز عجیبیه مگه
تهیونگ : نمیدونم شایدم من دارم اشتباه میکنم
جیمین توی اتاقش بود که با صدای زدن در به خودش اومد
کوک : جیمین....
جیمین : هیس... آروم بیا تو
کوک : کارم چطور بود
جیمین : خوبه... کسی شک نکرد
کوک : نه معلومه کسی شک نکرد، من کارمو خوب بلدم آقای پارک ولی تو به من یه قول داده بودی
جیمین : کدوم؟
کوک : گفتی اگر اینکارارو برات انجام بدم میذاری با یونا ازدواج کنم
جیمین : اون برای قبل بود..... الان بحث فرق داره
کوک :یعنی چی؟ من بخاطر به دست آوردن یونا اینهمه کار کردم
جیمین : اشتباه کردی
کوک: جیمین اگر بخوای زیر حرفت بزنی همه ی رازایی که بهم گفتیو فاش میکنم
جیمین : میتونی اینکارو بکنی....
۱۴.۹k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.