علل الشرایع، ص 74 ح 19
علل الشرایع، ص 74 ح 19
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
شعیب از عشق خدای متعال چندان گریست که نابینا شد. پس خداوند بیناییش را به او باز گرداند؛ دیگر بار گریست تا آنکه نابینا شد؛ خداوند دوباره بیناییش را به او باز پس داد، باز هم آن قدر گریست که کور شد و خدا دو باره بینایش کرد، مرتبه چهارم خداوند به او وحی فرمود: ای شعیب! تا کی به این وضع ادامه خواهی داد؟ اگر از بیم جهنم گریه می کنی، تو را امان دادم و اگر به شوق بهشت است، آن را ارزانیت داشتم. شعیب عرضه داشت: معبود من و سرورم! تو می دانی که گریه من نه از بیم دوزخ است و نه به شوق بهشت، بلکه دلم بسته محبت و عشق توست پس صبوری نمی توانم مگر آنکه تو را ببینم. خدای عز و جل به او وحی فرمود: حال که چنین است، همسخنم موسای کلیم را خدمتگزار تو خواهم کرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
شعیب از عشق خدای متعال چندان گریست که نابینا شد. پس خداوند بیناییش را به او باز گرداند؛ دیگر بار گریست تا آنکه نابینا شد؛ خداوند دوباره بیناییش را به او باز پس داد، باز هم آن قدر گریست که کور شد و خدا دو باره بینایش کرد، مرتبه چهارم خداوند به او وحی فرمود: ای شعیب! تا کی به این وضع ادامه خواهی داد؟ اگر از بیم جهنم گریه می کنی، تو را امان دادم و اگر به شوق بهشت است، آن را ارزانیت داشتم. شعیب عرضه داشت: معبود من و سرورم! تو می دانی که گریه من نه از بیم دوزخ است و نه به شوق بهشت، بلکه دلم بسته محبت و عشق توست پس صبوری نمی توانم مگر آنکه تو را ببینم. خدای عز و جل به او وحی فرمود: حال که چنین است، همسخنم موسای کلیم را خدمتگزار تو خواهم کرد.
۶۳۰
۲۹ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.