part 101
#part_101
#فرار
والا باید سوپرایز شه کلی سر همین لباس حرصش دادم و بهش خندیدم آخرم یه تو سری بهم زد و شوتم کرد از تخت پایین گفت
- خااااک توسر گوربه گوریت کنن اوسگل !حالا انگار لباسشو ببینم یه تیکش کم میشه
وای ترکیدم از خنده !!
منم کم نیوردم و گفتم
- خفه باوو. پاشو جمع کن خودتو میخوام برم حموم
شیطون خندید
- ای جووونم قربون تن بلوریت وقت کمه میخوای باهم بریم من تورو بشورم تو منو !!؟؟
بالش کناریمو پرتش کردم خودش از خنده رو به مرگ بود خودمم خندم گرفت خیلی جدیدا بیشعور شده بودااا دختره بی حیا این متین روش تاثیر گذاشته بود با حرص گفتم
- خفه بمیر من باتو هیز تو یه اتاقم نمیخوابم چه برسه به حموم !
بعد از کلی مسخره بازی رضایت داد برم حموم دیانام رفت لاک بزنه حوصله داره هااا منو بزاری ارایشم نمیکنم والا !
رفتم زیر دوش اب گرم خدا امشبو بخیر کنه با این ارسلان خودمم خیلی هیجان داشتم میخوان منو عروسشون معرفی کنن بعد فامیلشون نمیگن چرا اینا هنوز عقد نکرده تو یه خونه هستن ؟سرمو تکون دادم تا حواسم پرت شه اگه اینجوری بود ارسلان این کارو نمیکرد اصلا به من چه !!
از صبح از ارسلان خبری نبود منم بعد حموم رفتم واسه صبحانه که با کتی جونو دیانا حسابی حال کردیم راستش هی میخواستم بپرسم ارسلان کجاست ولی چیزی نگفتم
والا یه وقت نمیگن این چرا نمیدونه نامزدش کجاست ؟؟
شک میکنن دیگه واسه همینم زیپ دهنمو بستم خدمتکارا هم همچین کار میکردن انگار امشب عروسیه من کال خونسزد بودم ولی دیانا خیییلی شاد بود و خیلیم از خانوادشون
تعریف میکرد که حالا یعنی من نترسمو استرس نگیرم ولی خدایی خیلی ریلکس بودم انگار نه انگار امشب باید جلوی یه جین ادم نقش نامزد ارسلانو بازی کنم وای گفتم ارسلان
دلم میخواست منحدمش کنم
#فرار
والا باید سوپرایز شه کلی سر همین لباس حرصش دادم و بهش خندیدم آخرم یه تو سری بهم زد و شوتم کرد از تخت پایین گفت
- خااااک توسر گوربه گوریت کنن اوسگل !حالا انگار لباسشو ببینم یه تیکش کم میشه
وای ترکیدم از خنده !!
منم کم نیوردم و گفتم
- خفه باوو. پاشو جمع کن خودتو میخوام برم حموم
شیطون خندید
- ای جووونم قربون تن بلوریت وقت کمه میخوای باهم بریم من تورو بشورم تو منو !!؟؟
بالش کناریمو پرتش کردم خودش از خنده رو به مرگ بود خودمم خندم گرفت خیلی جدیدا بیشعور شده بودااا دختره بی حیا این متین روش تاثیر گذاشته بود با حرص گفتم
- خفه بمیر من باتو هیز تو یه اتاقم نمیخوابم چه برسه به حموم !
بعد از کلی مسخره بازی رضایت داد برم حموم دیانام رفت لاک بزنه حوصله داره هااا منو بزاری ارایشم نمیکنم والا !
رفتم زیر دوش اب گرم خدا امشبو بخیر کنه با این ارسلان خودمم خیلی هیجان داشتم میخوان منو عروسشون معرفی کنن بعد فامیلشون نمیگن چرا اینا هنوز عقد نکرده تو یه خونه هستن ؟سرمو تکون دادم تا حواسم پرت شه اگه اینجوری بود ارسلان این کارو نمیکرد اصلا به من چه !!
از صبح از ارسلان خبری نبود منم بعد حموم رفتم واسه صبحانه که با کتی جونو دیانا حسابی حال کردیم راستش هی میخواستم بپرسم ارسلان کجاست ولی چیزی نگفتم
والا یه وقت نمیگن این چرا نمیدونه نامزدش کجاست ؟؟
شک میکنن دیگه واسه همینم زیپ دهنمو بستم خدمتکارا هم همچین کار میکردن انگار امشب عروسیه من کال خونسزد بودم ولی دیانا خیییلی شاد بود و خیلیم از خانوادشون
تعریف میکرد که حالا یعنی من نترسمو استرس نگیرم ولی خدایی خیلی ریلکس بودم انگار نه انگار امشب باید جلوی یه جین ادم نقش نامزد ارسلانو بازی کنم وای گفتم ارسلان
دلم میخواست منحدمش کنم
۲.۲k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.