فن فیک * شانس می باره - -
پارت 5
* ویو نویسنده
در حالی که هر دو آنها نفس نفس می زدن و سرخش شده بودن با چشم های نیمه باز به هم دیگر نگاه می کردن
میا : نکنه .... کم .... اوردی ؟ * نیشخند
ران : من .... هنوز .... می تونم .... ادامه بدم * نیشخند
میا : پس .....
میا و ران : یه کاسه دیگههههههه * عربده
(نویسنده : خاک بر سر منحرفت کنن )
شیرو : آقا به خودتون رحم نمی کنی به اون معده صاحب مرده رحم کنید 😑
ریندو : ولشون کن دست بردار نیستن 😑
* فلش بک
میا : گشنمهههههه 😣
شیرو : باشه بابا بیا بریم 😐
* رسیدن به رامن فروشی
میا و ران : یه کاسه رامن تند
میا و ران : ........
میا و ران : هااااااااا ؟ 💢
میا و ران : ادای من رو در نیارررر 💢💢💢
میا و ران : مگه با تو نیستم ؟ 💢💢💢
شیرو : هم زاد پیدا کردی 😂😂😂
میا و ران : ببند 💢💢💢
میا و ران : با من حرف نزن 💢
میا و ران : هوششششش با تو ام 💢💢💢💢
ریندو : چه تفاهمی 😐
میا و ران : هاا ؟
صاحب مغازه : هوی تو مغازه من دعوا نکنین
میا و ران : .......
صاحب مغازه : بفرمایید اینم رامن تون فقط زیادی تنده مطمئنید که می تونید بخورید ؟
میا و ران : آره بابا ^^
میا و ران : بس کن 💢💢
* گرفتن یقه هم دیگه
میا و ران : مگه با تو نیستم 💢💢
صاحب مغازه : با هم نسبت فامیلی دارید ؟
ران : معلومه که نه 💢💢💢
صاحب مغاز : حالا هر چی تو مغازه من دعوا ندارید ولی مسابقه داریم ^^
میا : مسابقه
صاحب مغازه : آره مثلا همین رامن تند مسابقه داره هر کی بتونه این رو کامل بخوره برندس ^^
* نگاه کردن به هم دیگه
میا و ران : قبوله
* پایان فلش بک
ریندو : این بیستمین کاسه است 😑
ران : هر چی
میا : * این بدن چقدر گنجایش معداش کمه قبلا 20 تا کاسه می خوردم تازه نصف شکمم پر می شد ولی الان 20 تا خوردم می خوام بالا بیارم
ران : * این پسره چقدر می تونه بخوره اصلا بهش نمی یاد بتونه تنقدر بخوره ولی کم کم فکر کنم داره حالش بعد می شه 😈
شیرو : هی میا حالت خوبه 😟
میا : معلومه 😆 * من کجام خوبه ؟
ریندو : آقا قیافت داره داد می زنه که می خوای بالا بیاری 😑
میا : نه بابا 😄 * آره می خوام بالا بیارم 💢
ران : مطمئنی 😈
میا : آره 😆 * نهههههه
صاحب مغازه : رامن ها مون تموم شده -_-
ران : هااااااااا ؟
میا : * آرهههه
مغازه دار : مغازم دیگه باید تعطیل بشه ^_^
شیرو : خوب من این رفیقم رو جمع کنم دیگه -_-
ریندو : تو هم که سالمی 😐
ران : آره بابا 😄
میا : خودم می تونم راه برم 💢
شیرو : زر نزن * زدن پس کله میا *
میا : =^=
شیرو : * کول کردن میا
ران : هی اسمت چیه ؟
شیرو : شیرو
ران : تو نه اون
شیرو : 💢💢💢💢
میا : میامورا =^=
ران : اسم کاملت
میا : آبه میامورا
ران : یادم می مونه * نیشخند
میا : =_=
شیرو : سفت بچسب * رفتن
ریندو : باهاش چی کار داری ؟
ران : هممممم سرگرم کننده بود * نیشخند
ریندو : آره
* ویو نویسنده
در حالی که هر دو آنها نفس نفس می زدن و سرخش شده بودن با چشم های نیمه باز به هم دیگر نگاه می کردن
میا : نکنه .... کم .... اوردی ؟ * نیشخند
ران : من .... هنوز .... می تونم .... ادامه بدم * نیشخند
میا : پس .....
میا و ران : یه کاسه دیگههههههه * عربده
(نویسنده : خاک بر سر منحرفت کنن )
شیرو : آقا به خودتون رحم نمی کنی به اون معده صاحب مرده رحم کنید 😑
ریندو : ولشون کن دست بردار نیستن 😑
* فلش بک
میا : گشنمهههههه 😣
شیرو : باشه بابا بیا بریم 😐
* رسیدن به رامن فروشی
میا و ران : یه کاسه رامن تند
میا و ران : ........
میا و ران : هااااااااا ؟ 💢
میا و ران : ادای من رو در نیارررر 💢💢💢
میا و ران : مگه با تو نیستم ؟ 💢💢💢
شیرو : هم زاد پیدا کردی 😂😂😂
میا و ران : ببند 💢💢💢
میا و ران : با من حرف نزن 💢
میا و ران : هوششششش با تو ام 💢💢💢💢
ریندو : چه تفاهمی 😐
میا و ران : هاا ؟
صاحب مغازه : هوی تو مغازه من دعوا نکنین
میا و ران : .......
صاحب مغازه : بفرمایید اینم رامن تون فقط زیادی تنده مطمئنید که می تونید بخورید ؟
میا و ران : آره بابا ^^
میا و ران : بس کن 💢💢
* گرفتن یقه هم دیگه
میا و ران : مگه با تو نیستم 💢💢
صاحب مغازه : با هم نسبت فامیلی دارید ؟
ران : معلومه که نه 💢💢💢
صاحب مغاز : حالا هر چی تو مغازه من دعوا ندارید ولی مسابقه داریم ^^
میا : مسابقه
صاحب مغازه : آره مثلا همین رامن تند مسابقه داره هر کی بتونه این رو کامل بخوره برندس ^^
* نگاه کردن به هم دیگه
میا و ران : قبوله
* پایان فلش بک
ریندو : این بیستمین کاسه است 😑
ران : هر چی
میا : * این بدن چقدر گنجایش معداش کمه قبلا 20 تا کاسه می خوردم تازه نصف شکمم پر می شد ولی الان 20 تا خوردم می خوام بالا بیارم
ران : * این پسره چقدر می تونه بخوره اصلا بهش نمی یاد بتونه تنقدر بخوره ولی کم کم فکر کنم داره حالش بعد می شه 😈
شیرو : هی میا حالت خوبه 😟
میا : معلومه 😆 * من کجام خوبه ؟
ریندو : آقا قیافت داره داد می زنه که می خوای بالا بیاری 😑
میا : نه بابا 😄 * آره می خوام بالا بیارم 💢
ران : مطمئنی 😈
میا : آره 😆 * نهههههه
صاحب مغازه : رامن ها مون تموم شده -_-
ران : هااااااااا ؟
میا : * آرهههه
مغازه دار : مغازم دیگه باید تعطیل بشه ^_^
شیرو : خوب من این رفیقم رو جمع کنم دیگه -_-
ریندو : تو هم که سالمی 😐
ران : آره بابا 😄
میا : خودم می تونم راه برم 💢
شیرو : زر نزن * زدن پس کله میا *
میا : =^=
شیرو : * کول کردن میا
ران : هی اسمت چیه ؟
شیرو : شیرو
ران : تو نه اون
شیرو : 💢💢💢💢
میا : میامورا =^=
ران : اسم کاملت
میا : آبه میامورا
ران : یادم می مونه * نیشخند
میا : =_=
شیرو : سفت بچسب * رفتن
ریندو : باهاش چی کار داری ؟
ران : هممممم سرگرم کننده بود * نیشخند
ریندو : آره
۵.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.