پارت 27 زندگی سیاه
پارت 27 زندگی سیاه
× دلم میخواد این فیلیکس رو جر بدم
_ جیمین من ...................
× چیزی شده چرا ادامه نمیدی
_ هیچی بیخیال
× ا/ت من هنوز دوستت دارم نزار بخواتر یه اتفاق کوچیک دیگه تو و بچمونو نبینم
_ جیمین من نه خودمو و نه بچمونو ازت پنهان نمیکنم فقط دیگه نمیکشم دیگه نمیتونم دوباره این اتفاقات رو تجربه کنم
× ا/ت اگر ازهم دور باشیم من نابود میشم مم بیچاره میشم چرا نمیفهمی .بغض صگی.
_ جیمین گفتم که هر موقع خواستی بچه یا منو ببینی بهم زنگ بزنم ولی فکر اینکه بیام توی اون خونه رو نکن خیلی دارم باهات را میام که بزارم منو ببینی
× ا/ت خواهش میکنم به فرصت بهم بده خودمو بهت ثابت کنم
_ تو خودتو خیلی وقت ثابت کردی آقای پارت
ویو ا/ت
رفتم خونه به تهیونگ همه چیرو گفتم
§ ایشش ولش کن خودتو ناراحت نکن
_ داداش حالم بده 😭
§ نگو که دلت میخواد برگردی پیشش
_ دلم میخواد ولی میترسم
ویو ا/ت
یهو زنگ در خورد
_ من باز میکنم
........................
_ ااااااا سلام هوپی
÷ سلام به خوشگله چطوری خوبی
_ اره خوبم بیا داخل
÷ اوکی
§ اووو جیهوپ چه عجب سری به ما زدی
÷ اره میدونم خیلی وقته نیومدم داستان داره
_ بیا بشین تعریف کن
÷ باشه
§ خوب قضیه چی
÷ نامجون همون مافیای بزرگ
_ خوب
÷ بهم گفت بیایین با من کار کنین یعنی شرکتمون باهاش همکاری کنه
_ خوب تو چی گفتی
÷ من گفتم رئیس ا/ت و ما فقط اجرا میکنیم
_ چرا گفتی من رئیسم
§ خوب چون تو رئیسی
÷ بعد گفت میخوام با ا/ت کار کنم
_ خوب چرا به من نگفت
÷ نمیدونم فقط گفت بهم خبر بدین
_ الان چیکار کنیم
§ تو تصمیم بگیر
_ به من زیاد فکر نکنین شاید نتونم
÷ تو به خودت فشار نیار تو فقط تصمیم بگیر
§ راست میگه تو نباید به خودت فشار بیاری
_ بچه ها شرکت فقط ماله من نیست پس همه باهم تصمیم میگیریم
§ بنظرم قبول کنیم
_ منافعش چیه
÷ اسکل اون بزرگترین بانده مافیای
اگر بخوابیم قبول کنیم شرکتمون صددرصد سود میکنه
§ راست میگه
_ من بوی خوبی به دماغم نمیرسه
§ یعنی چی
_ میترسم
÷ ایشش باز بچه بازیش گرفت حاجی دیونه نشو
_ نمیدونم
§ حالا فردا فکر کنیم قشنگ بعد تصمیم میگیریم
ویو ا/ت
یهو گوشیم زنگ خورد دیدم یونجین
مکالمهی ا/ت و یونجین
_ الو سلام
# سلام بیوفا
_ باز چی شده
# تو حامله بودی یو به من نگفتی
_ وقت نکردم ... کی بهت گفت
# اههه فیلیکس
_ اها دیدمش
# امشب جمع شدیم نمیایی
_ ناراحت نشو ولی حال ندارم
# باشه اسرار نمیکنم
_ مرسی کار نداری
# نه فعلاً
_ فعلاً
§ کی بود
_ یونجین بود
§ اها
÷ بچه ها من میرم کار ندارین
_ § نه
÷ بای بای
_ بایییییییی
§ باییییی مشنگ
_ تهیونگ من میرم بخوابم فردا خواستی بری شرکت بیدارم کن
§ تو نمیخواد بیایی
_ یاااااااااااا انقدر لوسم نکن
§ باشه
_ بای اپا
§ فعلاً
× دلم میخواد این فیلیکس رو جر بدم
_ جیمین من ...................
× چیزی شده چرا ادامه نمیدی
_ هیچی بیخیال
× ا/ت من هنوز دوستت دارم نزار بخواتر یه اتفاق کوچیک دیگه تو و بچمونو نبینم
_ جیمین من نه خودمو و نه بچمونو ازت پنهان نمیکنم فقط دیگه نمیکشم دیگه نمیتونم دوباره این اتفاقات رو تجربه کنم
× ا/ت اگر ازهم دور باشیم من نابود میشم مم بیچاره میشم چرا نمیفهمی .بغض صگی.
_ جیمین گفتم که هر موقع خواستی بچه یا منو ببینی بهم زنگ بزنم ولی فکر اینکه بیام توی اون خونه رو نکن خیلی دارم باهات را میام که بزارم منو ببینی
× ا/ت خواهش میکنم به فرصت بهم بده خودمو بهت ثابت کنم
_ تو خودتو خیلی وقت ثابت کردی آقای پارت
ویو ا/ت
رفتم خونه به تهیونگ همه چیرو گفتم
§ ایشش ولش کن خودتو ناراحت نکن
_ داداش حالم بده 😭
§ نگو که دلت میخواد برگردی پیشش
_ دلم میخواد ولی میترسم
ویو ا/ت
یهو زنگ در خورد
_ من باز میکنم
........................
_ ااااااا سلام هوپی
÷ سلام به خوشگله چطوری خوبی
_ اره خوبم بیا داخل
÷ اوکی
§ اووو جیهوپ چه عجب سری به ما زدی
÷ اره میدونم خیلی وقته نیومدم داستان داره
_ بیا بشین تعریف کن
÷ باشه
§ خوب قضیه چی
÷ نامجون همون مافیای بزرگ
_ خوب
÷ بهم گفت بیایین با من کار کنین یعنی شرکتمون باهاش همکاری کنه
_ خوب تو چی گفتی
÷ من گفتم رئیس ا/ت و ما فقط اجرا میکنیم
_ چرا گفتی من رئیسم
§ خوب چون تو رئیسی
÷ بعد گفت میخوام با ا/ت کار کنم
_ خوب چرا به من نگفت
÷ نمیدونم فقط گفت بهم خبر بدین
_ الان چیکار کنیم
§ تو تصمیم بگیر
_ به من زیاد فکر نکنین شاید نتونم
÷ تو به خودت فشار نیار تو فقط تصمیم بگیر
§ راست میگه تو نباید به خودت فشار بیاری
_ بچه ها شرکت فقط ماله من نیست پس همه باهم تصمیم میگیریم
§ بنظرم قبول کنیم
_ منافعش چیه
÷ اسکل اون بزرگترین بانده مافیای
اگر بخوابیم قبول کنیم شرکتمون صددرصد سود میکنه
§ راست میگه
_ من بوی خوبی به دماغم نمیرسه
§ یعنی چی
_ میترسم
÷ ایشش باز بچه بازیش گرفت حاجی دیونه نشو
_ نمیدونم
§ حالا فردا فکر کنیم قشنگ بعد تصمیم میگیریم
ویو ا/ت
یهو گوشیم زنگ خورد دیدم یونجین
مکالمهی ا/ت و یونجین
_ الو سلام
# سلام بیوفا
_ باز چی شده
# تو حامله بودی یو به من نگفتی
_ وقت نکردم ... کی بهت گفت
# اههه فیلیکس
_ اها دیدمش
# امشب جمع شدیم نمیایی
_ ناراحت نشو ولی حال ندارم
# باشه اسرار نمیکنم
_ مرسی کار نداری
# نه فعلاً
_ فعلاً
§ کی بود
_ یونجین بود
§ اها
÷ بچه ها من میرم کار ندارین
_ § نه
÷ بای بای
_ بایییییییی
§ باییییی مشنگ
_ تهیونگ من میرم بخوابم فردا خواستی بری شرکت بیدارم کن
§ تو نمیخواد بیایی
_ یاااااااااااا انقدر لوسم نکن
§ باشه
_ بای اپا
§ فعلاً
۱۶.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.