تک پارتی تهیونگ وقتی خستست

ویو ا.ت:
چند روز بود تهیونگ بام سرد رفتار میکرد، حتی دیشب بم سیلی زد. بیخیال
ویو تهیونگ:

کارای کمپانی خیلی زیاد شدن یه کار آموز دختر که قشنگ معلومه هرزه ای بیش نیست هی بهم می‌چسبه. عامم دیشب به خاطر این هرزه بازی‌های کار آموز که فکنم اسمشش.. آها جوکیونگه عاره داشتم می گفتم دیشب به خاطر هرزه بازی های جوکیونگ اعصابم بهم رخت از اون ورم داریم با اعضا کامبک میدیم دیر رسیدم خونه ا.ت سوال پیچم کرد و منم... عایش خب دست خودم نبودد ( دست عمم بود😑)
امشب خواستم از دلش دربیارم
رفتم یه سرویس خریدم، خواستم یه پیشی هم بگیرم ولی وقتی یاد حسودی های خودم و یونتان افتادم بیخیال شدم
بعد هم چنتا شیر کاکائو و لواشک ترش خریدم واسش و رفتم خونه

ویو ا.ت:
صدای کلید اومد حدس زدم تهیونگه محل ندادم
_عشقم؟
+...
_بیبی خودم؟
+...
_پیشی؟
+ها؟*یخبندان:/*
_بیا ببین واست چی خریدم
+خب که چی (خر شده بودم ولی نخواستم به روم بیارم)
_عاحح (منحرف:/) خب چیکا کنم تو کمپانی یسری اتفاقا افتاده اعصاب نداشتم
+باس منو میزدی؟
_یااا بیبی قهر نکن دیه
+قهرم
_باش خودت خواستی😈

ویو ا.ت:
تهیونگ اومد برای استایل بغلم کرد و برد اتاق
در و قفل کرد و منو چسبوند به دیوار
_لجبازی با ددی عواقب خوبی نداره بیبی گرل *بممم*
برا اسمات به پیوی مراجعه فرمایید 📿