پارت2

#پارت2
شیطونکِ بابا🥺💜

+ چیکارت کنم خری دیگه مثل تفلن چسبیدی بهم

_ اسکل از خداتم باشه ، اگه یه مرد میانسالِ پول دار و بَسی خوشتیپ پیدا کردم نصف نصف ، یه شب مال تو یه شب مال من.....اوففف چه شود.....

کیانا از حرفم قیافشو مچاله کردو با حالت چندشی گفت:

+ ایییی حالم بد شد بیشعورر

تک خنده ای کردم و گفتم:

_ بریم بهت سور بدم؟؟ پیتزا مهمون من

+ خوبه حالا کسیو پیدا نکردی انقد خوشحالی ، خدا یه پولی به ما بده یه عقلی به تو

_ عزیزم پیدا میشه شک ندارم ، تا نیم ساعت دیگه صد در صد موبایلم زنگ میخوره

+ خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل گلم ، بشین تا بیاد

_ میاد آخه مطمعنم ، دلم روشنهِ برعکسه بخته سیاه تو

اینو گفتم و مثل اسب شیحه کشیدم که
کیانا سری به نشانه تاسف برام‌ تکون داد

بالاخره بعد از کلی خواهش و التماس تونستم راضیش کنم‌ تا بریم غذا بخوریم

بعد از اینکه پیتزامونو خوردیم پولشو حساب کردم و از فست فودی زدیم بیرون

داشتیم تو خیابون واس خودمون چرخ میزدیم که کیانا بی دلیل پُقی زد زیرخنده ، وااا اینم یه تختش کمه مثل اینکه

متعجب گفتم:

_ ای مرررگ چته یابو؟؟ واس چی میخندی؟؟

+ وای....میگما چرا پس شاهزاده سوار بر اسب سفیدتون زنگ نزدن عزیزم؟؟

اَدایی براش درآوردم و بی حوصله گفتم:

_ تورو سننه ؟ سرتو بکن تو خودت عزیزم