هم کلاسی مافیا p2
هم کلاسی مافیا p2
که یهو برگشتم دیدم یونجونه(گایز یونجون تی اکس تی نیس)
یونجون: اتتتت دختر تو کجا بود دلم برات تنگ شده بوددد
ات: وایییی یونجون جونم منم همینطور بخاطر مسائل خانوادگی رفته بودم بوسان
ته ویو
داشتم میرفتم پیش دوستام که دیدم یه پسره ات رو بغل کرد از عصبانیت قرمز شده بودم یهویی رفتم و یه مشت زدم تو دماغ پسره
تهیونگ: باره اخرت باشه دست میزنی به ات من
یونجون: چی میگی روانی دماغم رو شکستی
ات: کیم خفه شو برو نبینمت
ات: یونجون حالت خوبه (نگران)
یونجون: آره نگران نباش فقط منو ببر پیش پرستار
ات ویو
یونجون رو بغل کردم و یه تنه به تهیونگ زدم و یونجون رو بردم پیش پرستار
پرستا: چیزیش نیست فقط دماغش ضربه دیده
ات: ممنون♡
پرش زمانی بعد از مدرسه
رفتم خونه حوصلم سررفته بود پس تصمیم گرفتم برم بار رفتم زنگ زدم به یونجون گفت که میاد رفتم لباس و دامن ست جین پوشیدم و رفتیم که یهو
که یهو برگشتم دیدم یونجونه(گایز یونجون تی اکس تی نیس)
یونجون: اتتتت دختر تو کجا بود دلم برات تنگ شده بوددد
ات: وایییی یونجون جونم منم همینطور بخاطر مسائل خانوادگی رفته بودم بوسان
ته ویو
داشتم میرفتم پیش دوستام که دیدم یه پسره ات رو بغل کرد از عصبانیت قرمز شده بودم یهویی رفتم و یه مشت زدم تو دماغ پسره
تهیونگ: باره اخرت باشه دست میزنی به ات من
یونجون: چی میگی روانی دماغم رو شکستی
ات: کیم خفه شو برو نبینمت
ات: یونجون حالت خوبه (نگران)
یونجون: آره نگران نباش فقط منو ببر پیش پرستار
ات ویو
یونجون رو بغل کردم و یه تنه به تهیونگ زدم و یونجون رو بردم پیش پرستار
پرستا: چیزیش نیست فقط دماغش ضربه دیده
ات: ممنون♡
پرش زمانی بعد از مدرسه
رفتم خونه حوصلم سررفته بود پس تصمیم گرفتم برم بار رفتم زنگ زدم به یونجون گفت که میاد رفتم لباس و دامن ست جین پوشیدم و رفتیم که یهو
۱۲.۰k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.