(افروتیته من)
پارت: ۲۰
ویو یونجو:
دیدم همون پستچی است، اینبار یه کارت برام آورده بود و با کلی تردید ازش گرفتم
بازش کردم، داخلش فقط یه کلمه بود:
کمک
به پستچی نگاه کردم که بالاخره شروع کرد به حرف زدن، صدای خش داری داشت:
-هممون رو گرفتن همه لو رفتیم
- یعنی چی که هممون رو گرفتن؟
- ما فکر میکردیم اگر دور باشیم میتونیم از دست آدما در امان باشیم اما اشتباه فکر میکردیم...
- یعنی...
- آره قلعه و همه چیو نابود کردن و همون تعداد کمی که باقی مونده بودیم رو بردن
- حتی جونگکوک؟
- آره
- میدونی کجان؟
- تا جایی که فهمیدم یجا زیر زمین یه آزمایشگاه بود، بردنشون اونجا
یه کاغذ از تو کیفش درآورد و داد به من:
- اینم آدرس
- ممنون
آدرس رو گرفتم:
-میخوای تو هم با من بیای؟
- باشه
سریع لباس پوشیدم و اومدم پایین و در و قفل کردم. با پستچی سوار موتور شدیم و رفتیم به آزمایشگاه
بعد از نیم ساعت رسیدیم اونجا، آزمایشگاه نزدیک دریا بود. جلوی در چند تا پلیس بود که مراقب باشن، پستچی به من نگاه کرد:
-حالا چجوری رد بشیم؟
به دور و اطراف نگاه کردم و چاه فاضلاب رو دیدم:
- میدونی ممکنه یکم مزخرف باشه اما میتونیم از اونجا بریم
- دیوونه ای؟
-از دیوونه بد تر
از چاه رفتم پایین
- نگاه کن، جونمون رو سپردیم دست یه دختر
اون هم دنبال من اومد:
-خب حالا چجوری قراره بفهمیم کدوم راه برای کجاست؟
- خیلی آسونه فقط خط های قرمز روی دیوار رو دنبال میکنیم
- اونوقت از کجا انقدر مطمئنی؟
-چون آزمایشگاه اونجا رو توی یه ماموریت دیگه بررسی کرده بودم، اونجا یه در مخصوص داره که به فاضلاب وصل میشه و از اونجا میشه فرار کرد
- چه امکانات باحالی
حدود 10 دقیقه طول کشید تا رسیدیم به در مخفی و من در رو باز کردم و رفتیم داخل.
آزمایشگاه مستطیل شکل بود یعنی خیلی بلند و دراز بود و خیلی قطر زیادی نداشت، کمی جلوتر متوجه نور های آبی شدم و دویدم جلوتر و با محفظه های استوانه شکل که داخلشون پری دریایی ها رو گذاشته بودن و داخلش پر از آب بود مواجه شدم...
ویو یونجو:
دیدم همون پستچی است، اینبار یه کارت برام آورده بود و با کلی تردید ازش گرفتم
بازش کردم، داخلش فقط یه کلمه بود:
کمک
به پستچی نگاه کردم که بالاخره شروع کرد به حرف زدن، صدای خش داری داشت:
-هممون رو گرفتن همه لو رفتیم
- یعنی چی که هممون رو گرفتن؟
- ما فکر میکردیم اگر دور باشیم میتونیم از دست آدما در امان باشیم اما اشتباه فکر میکردیم...
- یعنی...
- آره قلعه و همه چیو نابود کردن و همون تعداد کمی که باقی مونده بودیم رو بردن
- حتی جونگکوک؟
- آره
- میدونی کجان؟
- تا جایی که فهمیدم یجا زیر زمین یه آزمایشگاه بود، بردنشون اونجا
یه کاغذ از تو کیفش درآورد و داد به من:
- اینم آدرس
- ممنون
آدرس رو گرفتم:
-میخوای تو هم با من بیای؟
- باشه
سریع لباس پوشیدم و اومدم پایین و در و قفل کردم. با پستچی سوار موتور شدیم و رفتیم به آزمایشگاه
بعد از نیم ساعت رسیدیم اونجا، آزمایشگاه نزدیک دریا بود. جلوی در چند تا پلیس بود که مراقب باشن، پستچی به من نگاه کرد:
-حالا چجوری رد بشیم؟
به دور و اطراف نگاه کردم و چاه فاضلاب رو دیدم:
- میدونی ممکنه یکم مزخرف باشه اما میتونیم از اونجا بریم
- دیوونه ای؟
-از دیوونه بد تر
از چاه رفتم پایین
- نگاه کن، جونمون رو سپردیم دست یه دختر
اون هم دنبال من اومد:
-خب حالا چجوری قراره بفهمیم کدوم راه برای کجاست؟
- خیلی آسونه فقط خط های قرمز روی دیوار رو دنبال میکنیم
- اونوقت از کجا انقدر مطمئنی؟
-چون آزمایشگاه اونجا رو توی یه ماموریت دیگه بررسی کرده بودم، اونجا یه در مخصوص داره که به فاضلاب وصل میشه و از اونجا میشه فرار کرد
- چه امکانات باحالی
حدود 10 دقیقه طول کشید تا رسیدیم به در مخفی و من در رو باز کردم و رفتیم داخل.
آزمایشگاه مستطیل شکل بود یعنی خیلی بلند و دراز بود و خیلی قطر زیادی نداشت، کمی جلوتر متوجه نور های آبی شدم و دویدم جلوتر و با محفظه های استوانه شکل که داخلشون پری دریایی ها رو گذاشته بودن و داخلش پر از آب بود مواجه شدم...
۲.۲k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.