پارت⁶
(از زبان کرومی)
بعد از تمرین های بیشتر تو مافیای بندر،موری سان ب دازای گفت ک ی مأموریت داره و میتونه مارو مرخص کنه...
________
_خیله خب دخترا...شما میتونید سوار اتوبوس شید و برگردید خونه،ولی من هنوز کار دارم.
♡✞سایونارا نی سان!
_جانه دخترا!
بعد سوار اتوبوس میشیم و دو تا صندلی برای نشستن پیدا میکنیم...من کمی خسته ام و خوابم برد ولی ملودی هنوز بیدار بود...
_________
(از زبان چویا)
تو ایستگاه پنجم سوار اتوبوس شدم و چون جا نبود سرپا ایستادم.
یهو چشمم میخوره ب خواهرای اوسامو و میرم طرفشون.
میبینم ک کرومی خوابیده و وقتی میرم جلو یهو سرش لیز میخوره و میوفته رو شکمم و همچنان خوابیده و بیدار نمیشه...میخوام بیدارش کنم ک ملودی انگشتشو میزاره رو بینیش و میگه:هیسسسس...بیدارش نکن!
بعد هم ریز ریز میخنده
من هم سرمو تکون میدم و دستمو میزارم رو سرش تا نوازشش کنم.
✞مامان...
آروم میگم:تو خواب حرف میزنه؟...
ملودی سرش رو تند تند تکون میده ک یعنی آره
________
نیم ساعت بعد بیدار میشع و چشماشو میماله:من...کجام؟
دستمو میزارم رو شونهش و میگم:تو خوابت برده بود...
✞اوه من واقعا متاسفم چویا ساما!ازتون معذرت میخوام که خوابم برد...و ممنونم...
دستمو میزارم رو شونش و میگم:سعی کن شبا زود تر بخوابی!
بعد از اتوبوس پیاده میشم و میرم بیرون
___________
(از زبان کرومی)
همونجا وایسادم و دارم رفتن چویا ساما رو نگاه میکنم ک ملودی ریز ریز میخنده و میگه:تو...سرخ شدی!همونطور خوابیده بودی و با کله رفتی تو شکمش
بیشتر سرخ میشم و میگم:حالا بهت نشون میدم!
بعد میرم طرفش و محکم میکوبم تو سرش...
بعد از تمرین های بیشتر تو مافیای بندر،موری سان ب دازای گفت ک ی مأموریت داره و میتونه مارو مرخص کنه...
________
_خیله خب دخترا...شما میتونید سوار اتوبوس شید و برگردید خونه،ولی من هنوز کار دارم.
♡✞سایونارا نی سان!
_جانه دخترا!
بعد سوار اتوبوس میشیم و دو تا صندلی برای نشستن پیدا میکنیم...من کمی خسته ام و خوابم برد ولی ملودی هنوز بیدار بود...
_________
(از زبان چویا)
تو ایستگاه پنجم سوار اتوبوس شدم و چون جا نبود سرپا ایستادم.
یهو چشمم میخوره ب خواهرای اوسامو و میرم طرفشون.
میبینم ک کرومی خوابیده و وقتی میرم جلو یهو سرش لیز میخوره و میوفته رو شکمم و همچنان خوابیده و بیدار نمیشه...میخوام بیدارش کنم ک ملودی انگشتشو میزاره رو بینیش و میگه:هیسسسس...بیدارش نکن!
بعد هم ریز ریز میخنده
من هم سرمو تکون میدم و دستمو میزارم رو سرش تا نوازشش کنم.
✞مامان...
آروم میگم:تو خواب حرف میزنه؟...
ملودی سرش رو تند تند تکون میده ک یعنی آره
________
نیم ساعت بعد بیدار میشع و چشماشو میماله:من...کجام؟
دستمو میزارم رو شونهش و میگم:تو خوابت برده بود...
✞اوه من واقعا متاسفم چویا ساما!ازتون معذرت میخوام که خوابم برد...و ممنونم...
دستمو میزارم رو شونش و میگم:سعی کن شبا زود تر بخوابی!
بعد از اتوبوس پیاده میشم و میرم بیرون
___________
(از زبان کرومی)
همونجا وایسادم و دارم رفتن چویا ساما رو نگاه میکنم ک ملودی ریز ریز میخنده و میگه:تو...سرخ شدی!همونطور خوابیده بودی و با کله رفتی تو شکمش
بیشتر سرخ میشم و میگم:حالا بهت نشون میدم!
بعد میرم طرفش و محکم میکوبم تو سرش...
۳.۱k
۱۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.