پارت دوازدهم فیک عشق ناشناسم:
پارت دوازدهم فیک عشق ناشناسم:
- ببین شاید من آدم کثیفی باشم
ولی تو ماجرا رو نمیدونی
+ چی رو نمیدونم؟
منو عاشق خودت کردی ، من برای تو به بیمارستان رفتم
چقدر نقشه کشیده بودی که مثلا پدر و مادرت با من آشنا شن
وای من چقدر احمقم......( میزنه تو سر خودش)
جین : آت آروم باش( میره و دستای آت رو میگیره )
+ وایسا هنوز ادامه داره
بعد منو بکشونه خونه و بعد هم منو بیهوش کنه و بفروشه به یه مرد و بعد هم بیاد دنبالم که چیکارم کنه معلوم نیست
نکنه توی شهر شما اینا کارهای خیر هستن؟
- میدونم......یکم زیاده روی کردم.....
+ یکم؟!
- باشه زیاده روی کردم
ولی آت تو نمیدونی چی شده
و من باید برات توضیح بدم
+ چیو بگی ؟
ها؟!
چرا من؟!
چرا من،لعنتی؟!
اینهمه دختر توی شهر ان ، چرا من ؟
چیه من از اونا بهتر بود که من؟!
( میره سمت جونگکوک و با دست میزنم رو سینش )
لعنتی ، چرا من؟
کوک دستام رو گرفت
و منو چسبوند به دیوار
- چون دوست دارم لعنتی( با جیغ)
جین: چی؟!
+ دیگه از دروغ گفتن خسته نشدی ؟
واقعا خیلی آدم کثیفی هستی
چطوری آخه اینقدر آدم بدی هستی ؟
- من جدی میگم......عاشقتم
ویو کوک: تمام داستان رو براش گفتم
که چی شده و چرا
+ فکر میکنی من باور میکنم ؟ من بهت اعتماد میکنم؟
من بهت به عنوان یه پارتنر نگاه میکنم ؟!
- نه فکر نمیکنم ولی آت.....
اون حق داشت، من زیاده روی کرده بودم ولی چیکار میکردم ؟
+ به من نگو آت
من میخوام پیش دوستم بمونم
اگر تو هم میخوای بمونی پس من میرم
من از این به بعد نمیخوام جایی که تو ،توش باشی بمونی!
جین : آت وایسا الان نصف شبه
این خیابون خلوتیه خطرناکه
توجهی نکرد و رفت
- میرم دنبالش
جین : چی؟!
اینا همش بخاطر توعه
برو گمشو از خونه ی من بیرون
اهمیتی ندادم و رفتم دنبال آت ولی نه جوری که بفهمه
که دیدم یه پسری نزدیکش شد
که حالش خوب نبود و آدم خوبی نبود
و دست آت رو گرفت
+ ولم کن عوضی
پسر: بیا کوچولو تو تنهایی ، منم بیکار ، بیا بریم
خیلی عصبی شدم و دوییدم سمتشون......
مایل به حمایت ؟
🩷🫠
- ببین شاید من آدم کثیفی باشم
ولی تو ماجرا رو نمیدونی
+ چی رو نمیدونم؟
منو عاشق خودت کردی ، من برای تو به بیمارستان رفتم
چقدر نقشه کشیده بودی که مثلا پدر و مادرت با من آشنا شن
وای من چقدر احمقم......( میزنه تو سر خودش)
جین : آت آروم باش( میره و دستای آت رو میگیره )
+ وایسا هنوز ادامه داره
بعد منو بکشونه خونه و بعد هم منو بیهوش کنه و بفروشه به یه مرد و بعد هم بیاد دنبالم که چیکارم کنه معلوم نیست
نکنه توی شهر شما اینا کارهای خیر هستن؟
- میدونم......یکم زیاده روی کردم.....
+ یکم؟!
- باشه زیاده روی کردم
ولی آت تو نمیدونی چی شده
و من باید برات توضیح بدم
+ چیو بگی ؟
ها؟!
چرا من؟!
چرا من،لعنتی؟!
اینهمه دختر توی شهر ان ، چرا من ؟
چیه من از اونا بهتر بود که من؟!
( میره سمت جونگکوک و با دست میزنم رو سینش )
لعنتی ، چرا من؟
کوک دستام رو گرفت
و منو چسبوند به دیوار
- چون دوست دارم لعنتی( با جیغ)
جین: چی؟!
+ دیگه از دروغ گفتن خسته نشدی ؟
واقعا خیلی آدم کثیفی هستی
چطوری آخه اینقدر آدم بدی هستی ؟
- من جدی میگم......عاشقتم
ویو کوک: تمام داستان رو براش گفتم
که چی شده و چرا
+ فکر میکنی من باور میکنم ؟ من بهت اعتماد میکنم؟
من بهت به عنوان یه پارتنر نگاه میکنم ؟!
- نه فکر نمیکنم ولی آت.....
اون حق داشت، من زیاده روی کرده بودم ولی چیکار میکردم ؟
+ به من نگو آت
من میخوام پیش دوستم بمونم
اگر تو هم میخوای بمونی پس من میرم
من از این به بعد نمیخوام جایی که تو ،توش باشی بمونی!
جین : آت وایسا الان نصف شبه
این خیابون خلوتیه خطرناکه
توجهی نکرد و رفت
- میرم دنبالش
جین : چی؟!
اینا همش بخاطر توعه
برو گمشو از خونه ی من بیرون
اهمیتی ندادم و رفتم دنبال آت ولی نه جوری که بفهمه
که دیدم یه پسری نزدیکش شد
که حالش خوب نبود و آدم خوبی نبود
و دست آت رو گرفت
+ ولم کن عوضی
پسر: بیا کوچولو تو تنهایی ، منم بیکار ، بیا بریم
خیلی عصبی شدم و دوییدم سمتشون......
مایل به حمایت ؟
🩷🫠
۳.۶k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.