یک پیاده رو
یک پیاده رو
وسطِ عصر اردیبهشت میخواهم
که شانه به شانه ات
تمام خیابانها را پرسه بزنم
تـو بگویی دوستت دارم
و من قدم به قدم
شهر را به جنون بکشم
بی گمان مرزهای دیوانگی
از اردیبهشت میگذرد ...
وسطِ عصر اردیبهشت میخواهم
که شانه به شانه ات
تمام خیابانها را پرسه بزنم
تـو بگویی دوستت دارم
و من قدم به قدم
شهر را به جنون بکشم
بی گمان مرزهای دیوانگی
از اردیبهشت میگذرد ...
۶.۵k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲