برادر خوانده🧑🏻✨پارت 10🧑🏻✨
برادر خوانده🧑🏻✨پارت 10🧑🏻✨
اونا برداشت اول رو میکنن و فکر میکنن من بدم ای خدا هق هق داشتم همینجوری با خودم بحث میکردم میخواستم برم اون ور خیابان داشتم رد میشدم که نور عظیمی به چشمم خورد و یه چیز سنگین بهم بر خورد که و دیگه چیزی ندیدم سیاهی
ویو تهیونگ
ا/ت داشت میرفت اون ور خیابان که یه کامیون با ا/ت برخورد کرد و ا/ت یه متر پرت شد اون ور
_نههههههههههههههههههه ا/تتتت ا/تتتتتتت ا/تتتتتتتتت صدا مو میشنوی ا/ت بلند شو من بدون تو نمیتونم ا/تتتتتتتتتت(داد،گریه شدید)
همه دورمون جمع شده بودن
_لطفا یکی زنگ بزنه به اورژانس خواهش میکنم ا/تتتتتتت دوون بیار
اورژانس اومد ا/ت رو سوار کرد منم نشستم پشت ماشین به نامجون زنگ زدم
_الو..... نامجون(صدای گرفته و بغض)
نامجون:الو تهیونگ ا/ت چش شده کدوم بیمارستان دارید میرید ؟
_ت..تو از کجا میدونی ؟(صدای گرفته)
نامجون:همه جا خبر پر شده فقط بگو کدوم بیمارستان
_بیمارستان..........
نامجون:باشه ما الان خودمون رو میرسونیم
بعد تلفن رو قطع کردم به صورت ا/ت که در از خون و زخم بود نگاه کردم
_حالا من چیکار کنم به پدر مادر چی بگم ا/ت
رسیدیم بیمارستان ا/ت را با بالاترین سرعت ا/ت رو رسوندن به اتاق عمل همون موقع اعضا هم رسیدن دیگه نتونستم رو پاهام وایسم پاهام سست شد افتادم زمین جونگکوک با دو اومد طرفم
_جونگکوک من بدون ا/ت چیکار کنم جواب مادرش رو چی بدم ا/ت چرا باهات قهرم کردم خدایا ا/ت رو ازم نگیر
بعد از ۵ ساعت دکتر اومد بیرون به سمت دکتر هجوم بردیم
جین:دکتر چی شد؟
_دکتر بگین خبر خوبی دارین(بغض)
دکتر:خطر به درستی رفع نشد البته ایشون رو از دست ندادیم فعلا تو کما هستن
_میتونم ببینمش
دکتر:بله بفرمایید پرستار راهنماییتون میکنند
با پرستاره رفتیم سمت بخش که ا/ت توش تو کما بود
_میشه برم داخل
پرستار:فقط یک نفر
_باشه
در رو باز کردم رفتم تو
+ ا/ت خانم فرشته من چی شد و چرا اینجا غش کردی تو خیلی ادعا قوی بودن میکردی چرا الان خوابیدی ا/ت بیدار شو هر کاری بخوای برات انجام میدم تو فقط بیدار شو
۵ دقیقه باهاش صحبت کردم و بعد برگشتم نداشتن بیشتر پیش ا/ت بمونم هنوز یک روز نشده که مادر ا/ت بهم گفت تنهاش مزارم مراقبش باشم دختر نازک نارنجیه گفت حواست بهش باشه اما من چیکار کردم
خوب خوب خوب بد تموم کنم این فیک رو ؟
😏
اونا برداشت اول رو میکنن و فکر میکنن من بدم ای خدا هق هق داشتم همینجوری با خودم بحث میکردم میخواستم برم اون ور خیابان داشتم رد میشدم که نور عظیمی به چشمم خورد و یه چیز سنگین بهم بر خورد که و دیگه چیزی ندیدم سیاهی
ویو تهیونگ
ا/ت داشت میرفت اون ور خیابان که یه کامیون با ا/ت برخورد کرد و ا/ت یه متر پرت شد اون ور
_نههههههههههههههههههه ا/تتتت ا/تتتتتتت ا/تتتتتتتتت صدا مو میشنوی ا/ت بلند شو من بدون تو نمیتونم ا/تتتتتتتتتت(داد،گریه شدید)
همه دورمون جمع شده بودن
_لطفا یکی زنگ بزنه به اورژانس خواهش میکنم ا/تتتتتتت دوون بیار
اورژانس اومد ا/ت رو سوار کرد منم نشستم پشت ماشین به نامجون زنگ زدم
_الو..... نامجون(صدای گرفته و بغض)
نامجون:الو تهیونگ ا/ت چش شده کدوم بیمارستان دارید میرید ؟
_ت..تو از کجا میدونی ؟(صدای گرفته)
نامجون:همه جا خبر پر شده فقط بگو کدوم بیمارستان
_بیمارستان..........
نامجون:باشه ما الان خودمون رو میرسونیم
بعد تلفن رو قطع کردم به صورت ا/ت که در از خون و زخم بود نگاه کردم
_حالا من چیکار کنم به پدر مادر چی بگم ا/ت
رسیدیم بیمارستان ا/ت را با بالاترین سرعت ا/ت رو رسوندن به اتاق عمل همون موقع اعضا هم رسیدن دیگه نتونستم رو پاهام وایسم پاهام سست شد افتادم زمین جونگکوک با دو اومد طرفم
_جونگکوک من بدون ا/ت چیکار کنم جواب مادرش رو چی بدم ا/ت چرا باهات قهرم کردم خدایا ا/ت رو ازم نگیر
بعد از ۵ ساعت دکتر اومد بیرون به سمت دکتر هجوم بردیم
جین:دکتر چی شد؟
_دکتر بگین خبر خوبی دارین(بغض)
دکتر:خطر به درستی رفع نشد البته ایشون رو از دست ندادیم فعلا تو کما هستن
_میتونم ببینمش
دکتر:بله بفرمایید پرستار راهنماییتون میکنند
با پرستاره رفتیم سمت بخش که ا/ت توش تو کما بود
_میشه برم داخل
پرستار:فقط یک نفر
_باشه
در رو باز کردم رفتم تو
+ ا/ت خانم فرشته من چی شد و چرا اینجا غش کردی تو خیلی ادعا قوی بودن میکردی چرا الان خوابیدی ا/ت بیدار شو هر کاری بخوای برات انجام میدم تو فقط بیدار شو
۵ دقیقه باهاش صحبت کردم و بعد برگشتم نداشتن بیشتر پیش ا/ت بمونم هنوز یک روز نشده که مادر ا/ت بهم گفت تنهاش مزارم مراقبش باشم دختر نازک نارنجیه گفت حواست بهش باشه اما من چیکار کردم
خوب خوب خوب بد تموم کنم این فیک رو ؟
😏
۱۷.۴k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.