پارت شش
ات بیهوش و بیجون مانند پر بر روی زمین افتاد(چقدر شاعرانه اه اه😂)
کوک سریع تر برو تولهههه
&چشم ارباب
رسیدن
کوک خیلی ریز رفت داخل
جین او او میبینم واسه دیدن جسد عشقت اومدی
کوک ببند کجاهه
جین امم الانا دارن بهش شوک عصبی وارد میکنن
کوک خواست تیر اندازی کنه که صدای جیغ بنفش ات اومد
کوک اتتتت جین خواست به کوک شلیک کنه که کوک زود تر شلیک کرد
ات رو بایه لباسی که قبلا پوشیده بود (یه عدد نیم تنه و شلوار) شکنجه میدادن کوک درو باز کننننن
(جین هم که میدونست کوک الاناست بهش شلیک کنه از قبل پیرن زد گلوله پوشیده بودی ولی خودشو به مردن زد)
جین اومد از پشت کوک رو گرفت و شروا کرد به مشت زدنش
بریم سمت ات
ات ویو
انقدر زدم تا بیهوش شدم وقتی از سیاهی نجات پیدا کردم به صندلی فلزی بسته بودنم و بهم شک ثارد میکردن تا اینکخ نتونستم خودمو کنترل کنم یه جیغ بنفش زدم
ات و کوک به اندازه هم داشتن عذاب میکشیدن
تا اینکه ات چون بدن ضعیف تری داشت دوباره بیهوش شد و اوضاعش وخیم تر شد کوک هم بیهوش شد دوتا رو بردن داخل یه اتاق و به صندلی بستن
به یه صندلی دو نفره
کوک بیدار شددید ات پیشش بیهوشه خواست تکون بخوره دید بستست
ات بیدار شد و صورتی زخمی شده کوک رو دید
ات تتو اینجا چیکار میکنی
تا اینکه حرف زد یه شوک بهش وارد شد
کوک جین اینکاره نکننننن
جین همینی که میبینی خواستی نیای
به هر دو شک عصبی وارد کردن و یه سِرُمی زدن بهشون یه جورایی اولش کابوس میبینن جوری که باعث میشه همچی رو بازگو کنن
ات و کوک به شدت کابوس میدیدن تا به ارامش رسیدن و همچی رو بازگو کنن که جین پرسید
جین اینو بدون کثک که این دختره مال منه
کوک من دوسش دارم ولی تو دوستش نداری
جین من یا کوک ات
ات بیهوس بود
جین هوی ات
ات رو تکون داد نبضش رو چک کرد نامنظم و خیلی ضعیف بود
کوک ات ات اتتتتتتتت (ات اخر رو با داد گف)
جین ساکت شو کوک که خیلی اعصبانی شده بود انقدر دستشو فشار داد تا
طناب پارهشد و شروع کرد به زدن جین تا بیهوش شد
کوک ات دووم بیار
ات رو براید استایل بغل کرد و بردش
خونه
ات رو گذاشت روی تخت
کوک اجوما دکتررررر
اجوما الان ارباب
دکتر اومد
دکتر چشون شده
کوک شک عصبی و هوردن شلاق از همون یارو
دکتر وای نه
کوک چته
دکتر بهتون گفته بودم اگه بیشتر اسیب برسه میمیره شروع کرد به کارش
دکتر اقای جئون برید بیرون
کوک باسه
کوک ویو
نمیدونم چرا عاشقش شدمباورم شد که عاشقش شدم ات دختر قوی باش
کوک سریع تر برو تولهههه
&چشم ارباب
رسیدن
کوک خیلی ریز رفت داخل
جین او او میبینم واسه دیدن جسد عشقت اومدی
کوک ببند کجاهه
جین امم الانا دارن بهش شوک عصبی وارد میکنن
کوک خواست تیر اندازی کنه که صدای جیغ بنفش ات اومد
کوک اتتتت جین خواست به کوک شلیک کنه که کوک زود تر شلیک کرد
ات رو بایه لباسی که قبلا پوشیده بود (یه عدد نیم تنه و شلوار) شکنجه میدادن کوک درو باز کننننن
(جین هم که میدونست کوک الاناست بهش شلیک کنه از قبل پیرن زد گلوله پوشیده بودی ولی خودشو به مردن زد)
جین اومد از پشت کوک رو گرفت و شروا کرد به مشت زدنش
بریم سمت ات
ات ویو
انقدر زدم تا بیهوش شدم وقتی از سیاهی نجات پیدا کردم به صندلی فلزی بسته بودنم و بهم شک ثارد میکردن تا اینکخ نتونستم خودمو کنترل کنم یه جیغ بنفش زدم
ات و کوک به اندازه هم داشتن عذاب میکشیدن
تا اینکه ات چون بدن ضعیف تری داشت دوباره بیهوش شد و اوضاعش وخیم تر شد کوک هم بیهوش شد دوتا رو بردن داخل یه اتاق و به صندلی بستن
به یه صندلی دو نفره
کوک بیدار شددید ات پیشش بیهوشه خواست تکون بخوره دید بستست
ات بیدار شد و صورتی زخمی شده کوک رو دید
ات تتو اینجا چیکار میکنی
تا اینکه حرف زد یه شوک بهش وارد شد
کوک جین اینکاره نکننننن
جین همینی که میبینی خواستی نیای
به هر دو شک عصبی وارد کردن و یه سِرُمی زدن بهشون یه جورایی اولش کابوس میبینن جوری که باعث میشه همچی رو بازگو کنن
ات و کوک به شدت کابوس میدیدن تا به ارامش رسیدن و همچی رو بازگو کنن که جین پرسید
جین اینو بدون کثک که این دختره مال منه
کوک من دوسش دارم ولی تو دوستش نداری
جین من یا کوک ات
ات بیهوس بود
جین هوی ات
ات رو تکون داد نبضش رو چک کرد نامنظم و خیلی ضعیف بود
کوک ات ات اتتتتتتتت (ات اخر رو با داد گف)
جین ساکت شو کوک که خیلی اعصبانی شده بود انقدر دستشو فشار داد تا
طناب پارهشد و شروع کرد به زدن جین تا بیهوش شد
کوک ات دووم بیار
ات رو براید استایل بغل کرد و بردش
خونه
ات رو گذاشت روی تخت
کوک اجوما دکتررررر
اجوما الان ارباب
دکتر اومد
دکتر چشون شده
کوک شک عصبی و هوردن شلاق از همون یارو
دکتر وای نه
کوک چته
دکتر بهتون گفته بودم اگه بیشتر اسیب برسه میمیره شروع کرد به کارش
دکتر اقای جئون برید بیرون
کوک باسه
کوک ویو
نمیدونم چرا عاشقش شدمباورم شد که عاشقش شدم ات دختر قوی باش
۹.۰k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.