پارت ۷
همینجوری که کوک سرش پایین بود دستشو لا موهای ته برود و نوازش کرد به چند ثانیه دست کشید نگاهشو به یه جایی خالی ثابت کرد
ته : کوک خوبی
کوک : ....
ته : کوکک
کوک : .....
ته : کوکککککککککک
کوک : ها چیه
ته : دوساعته دارم صدات میکنم کجایی
کوک : داشتم فکر میکردم
ته : بچه ها زنگ خورد بریم سر کلاس
بچه ها : آهوم
یک ساعت بعد
جین: شوگا
شوگا: بله
جین: میدونی جیمین تو کیفش نارنگی داره ( لبخند شیطانی )
شوگا : جیمینننننننن شیییی
جیمین: ب.لع
شوگا : از جاش بلند شد رفت تو کیف جیمین دنبال نارنگی رو پیدا کرد شروع به پوست کندنش کرد خورد
ویو کوک
بعد از اینکه زنگ خورد به سمت کلاس رفتم تا درو باز کردم یه سطل اب روم خالی شد
جانی : او کوک بیرون بارون میومده 😂
بچه ها کلاس : 😂😂😂
کوک سر شو انداخته بود پایین بغض کرده بود سعی در کنترل خودش داشت
جانی : میونگ اون وسیالتو بده
میونگ : باشه بگیر
جانی شروع کرد با رژ کل صورت کوک رو قرمز کرد
داشت بغضم میترکید که دستی رو شونم آمد
ته : هی جانی
جانی تا خواست برگرده به مشت ته زد تو صورتش ( ادمین بزنش بزن بزن دعوا )
بعد چند دقیقه
مدیر آمد ته و جانی برد دفتر کوکم منتظر بود تا بیان بیرون
ته از دفتر مدیر بیرون آمد
ته : هوف از انظباتم کم کرد
با بغض بهش زل زده بود که دستمو گرفت پشت سرش کشیدیم بردم تو دستشویی یه نگاهی به چهرش کردم دیدم خون دماغ شده دست مال تو جیبمو در آوردم به خون رو دماغش کشیدیم
کوک : خوبی ته ( بغض همچان در حال پاک کردن خون )
ته : اره کوک خوبم توچی خوبی
کوک : اره ( بغض )
ته : کوک میخای گریه کنی
کوک : ن 😭😭😭😭😭
ته : هیش گریه کن عیب ندارع
کوک بغل کرد دستشو نوازش بار رو کمرش میکشید
کوک : 😭😭😭😭
ته : 🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂
بعد از چند مین
ته : کوک بریم دیگه
کوک : باشه
کوک داشتم میرفتم که لیز خوردم چشام بستم تا با صحنه دردناک مواجع نشم که دستی دور کمر آمد اون ته بود
پایان 😁
خوشتون آمد
نظر بدید پارت بعد چگونه باشه ؟
ته : کوک خوبی
کوک : ....
ته : کوکک
کوک : .....
ته : کوکککککککککک
کوک : ها چیه
ته : دوساعته دارم صدات میکنم کجایی
کوک : داشتم فکر میکردم
ته : بچه ها زنگ خورد بریم سر کلاس
بچه ها : آهوم
یک ساعت بعد
جین: شوگا
شوگا: بله
جین: میدونی جیمین تو کیفش نارنگی داره ( لبخند شیطانی )
شوگا : جیمینننننننن شیییی
جیمین: ب.لع
شوگا : از جاش بلند شد رفت تو کیف جیمین دنبال نارنگی رو پیدا کرد شروع به پوست کندنش کرد خورد
ویو کوک
بعد از اینکه زنگ خورد به سمت کلاس رفتم تا درو باز کردم یه سطل اب روم خالی شد
جانی : او کوک بیرون بارون میومده 😂
بچه ها کلاس : 😂😂😂
کوک سر شو انداخته بود پایین بغض کرده بود سعی در کنترل خودش داشت
جانی : میونگ اون وسیالتو بده
میونگ : باشه بگیر
جانی شروع کرد با رژ کل صورت کوک رو قرمز کرد
داشت بغضم میترکید که دستی رو شونم آمد
ته : هی جانی
جانی تا خواست برگرده به مشت ته زد تو صورتش ( ادمین بزنش بزن بزن دعوا )
بعد چند دقیقه
مدیر آمد ته و جانی برد دفتر کوکم منتظر بود تا بیان بیرون
ته از دفتر مدیر بیرون آمد
ته : هوف از انظباتم کم کرد
با بغض بهش زل زده بود که دستمو گرفت پشت سرش کشیدیم بردم تو دستشویی یه نگاهی به چهرش کردم دیدم خون دماغ شده دست مال تو جیبمو در آوردم به خون رو دماغش کشیدیم
کوک : خوبی ته ( بغض همچان در حال پاک کردن خون )
ته : اره کوک خوبم توچی خوبی
کوک : اره ( بغض )
ته : کوک میخای گریه کنی
کوک : ن 😭😭😭😭😭
ته : هیش گریه کن عیب ندارع
کوک بغل کرد دستشو نوازش بار رو کمرش میکشید
کوک : 😭😭😭😭
ته : 🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂
بعد از چند مین
ته : کوک بریم دیگه
کوک : باشه
کوک داشتم میرفتم که لیز خوردم چشام بستم تا با صحنه دردناک مواجع نشم که دستی دور کمر آمد اون ته بود
پایان 😁
خوشتون آمد
نظر بدید پارت بعد چگونه باشه ؟
۱.۰k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.