part26
"کوک"
پزشک کیم ریز بهم خندید که...ی..یلحظه...اون یونگیه؟!!!!!بانو کیم داره چیکار میکنههههه
کوک : هویییییییی/ ( ´Д`)/ *زارت*
نامجون :(・-・ )
کوک : یونگیه عوضیییییییی از بانو کیم دور شه
ات : نه جونگ کوک، اشکال نداره
کوک : ولی...بانو
ات : لطفا...قصر رو مرتب کنین و ولیعهد سابق رو تو اتاقش حبس کنین
چهره بانو کیم ناراحت بنظر میاد...اره یونگی ادم خوبه در اومد و الان اقای کیم ادم بده شد
ات : نمیدونم چه اتفاقاتی تو قصر داره میوفته اما...مجرم اصلی هر کی بود...تقاص کارشو پس میده*عصبی*
زانو زدم
کوک : هر طور شما امر میکنین بانو کیم
ات : همینو میخواستم بشنوم...مراسم تاج گذاری شب فردا برگذار میشه
یونگی اومد کنار و بلند شد
ات : شرایط رو درک میکنم ولی سعی کنین تا فردا سر حال باشید...کلی کار هست که باید امشب انجام بدم
ندیمه : ما مشکلی نداریم بانوی من
ات :*لبخند* به بانو ویژه بگین لباس نو برام اماده کنه...و...نیاز به کمک دارم...بزور رو پاهام ایستاده....یونگی
یونگی :ه...هوم؟
ات :میتونی کمکم کنی؟
یونگی : ا..اوهوم
یونگی بانو کیم رو بلند کرد و بانو ویژه راه رو برای یونگی نشون داد
کوک : کجای کارم اشتباه کردم(T^T)
نامجون : کارتون همیشه بی نقص بود محافظ جئون ( *´・ω)/(;д; )
"جیمین"
ماه امشب کامل نبود...نمیتونستم ارامشمو حفظ کنم و عی تو رقصم اشتباه میکردم...چرا سرش داد زدم
گرگ :......(نمیخواید معذرت خواهی کنید؟)
جیمین : تو ساکت شو...فک نکن نشنیدم چی بهش گفتی
گرگ :......( در هر حالت نفهمیدن چی گفتم)
سنجاب :.....(ارباب)
جیمین : چی شده
سنجاب :.......(اون قاتل با بانو کیم توافق کردن و دیگه جنگی بینشون در کار نیس
جیمین : پس...دیگه نیازی بهم نداره
سنجاب :.....(نه،مشکل بزرگ تر شده)
جیمین : چطور؟
سنجاب :.....(اون قاتل منحرف سرشو رو سینه بانو گزاشته بود، و همچنین فک کنم راجبتون شک کرده)
از عصبانیت دستامو بهم فشوردم
گرگ :.....(ارباب،نصیحت میکنم کار خطایی انجام ندید،اعتماد بانو به شما کاملا از بین میره و محافظت از قو ها اخر باد هوا میشه)
جیمین : شاید...حق با توعه..باید بزارمش به عهده سرنوشت
پزشک کیم ریز بهم خندید که...ی..یلحظه...اون یونگیه؟!!!!!بانو کیم داره چیکار میکنههههه
کوک : هویییییییی/ ( ´Д`)/ *زارت*
نامجون :(・-・ )
کوک : یونگیه عوضیییییییی از بانو کیم دور شه
ات : نه جونگ کوک، اشکال نداره
کوک : ولی...بانو
ات : لطفا...قصر رو مرتب کنین و ولیعهد سابق رو تو اتاقش حبس کنین
چهره بانو کیم ناراحت بنظر میاد...اره یونگی ادم خوبه در اومد و الان اقای کیم ادم بده شد
ات : نمیدونم چه اتفاقاتی تو قصر داره میوفته اما...مجرم اصلی هر کی بود...تقاص کارشو پس میده*عصبی*
زانو زدم
کوک : هر طور شما امر میکنین بانو کیم
ات : همینو میخواستم بشنوم...مراسم تاج گذاری شب فردا برگذار میشه
یونگی اومد کنار و بلند شد
ات : شرایط رو درک میکنم ولی سعی کنین تا فردا سر حال باشید...کلی کار هست که باید امشب انجام بدم
ندیمه : ما مشکلی نداریم بانوی من
ات :*لبخند* به بانو ویژه بگین لباس نو برام اماده کنه...و...نیاز به کمک دارم...بزور رو پاهام ایستاده....یونگی
یونگی :ه...هوم؟
ات :میتونی کمکم کنی؟
یونگی : ا..اوهوم
یونگی بانو کیم رو بلند کرد و بانو ویژه راه رو برای یونگی نشون داد
کوک : کجای کارم اشتباه کردم(T^T)
نامجون : کارتون همیشه بی نقص بود محافظ جئون ( *´・ω)/(;д; )
"جیمین"
ماه امشب کامل نبود...نمیتونستم ارامشمو حفظ کنم و عی تو رقصم اشتباه میکردم...چرا سرش داد زدم
گرگ :......(نمیخواید معذرت خواهی کنید؟)
جیمین : تو ساکت شو...فک نکن نشنیدم چی بهش گفتی
گرگ :......( در هر حالت نفهمیدن چی گفتم)
سنجاب :.....(ارباب)
جیمین : چی شده
سنجاب :.......(اون قاتل با بانو کیم توافق کردن و دیگه جنگی بینشون در کار نیس
جیمین : پس...دیگه نیازی بهم نداره
سنجاب :.....(نه،مشکل بزرگ تر شده)
جیمین : چطور؟
سنجاب :.....(اون قاتل منحرف سرشو رو سینه بانو گزاشته بود، و همچنین فک کنم راجبتون شک کرده)
از عصبانیت دستامو بهم فشوردم
گرگ :.....(ارباب،نصیحت میکنم کار خطایی انجام ندید،اعتماد بانو به شما کاملا از بین میره و محافظت از قو ها اخر باد هوا میشه)
جیمین : شاید...حق با توعه..باید بزارمش به عهده سرنوشت
۶۴.۷k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.