ادامه پارت ۳۳
ادامه پارت ۳۳
کوک : این کیک توت فرنگی رو بخور و بعدش بریم
ات : ام... باشه (لبخند)
کوک : لبخند خرگوشی
ات : بعد خوردن صبحونه خیلی سریع رفتم بالا تو اتاق کوکی من خودم اتاق جدا نداشتم ی شلوار کارگو و ی تیشرت لش بای کلاه پوشیدم. از روز اولی که اومدم اینجا همین دو دست لباس رو
دارم .
رفتم پایین
کوکی بریم؟
کوک : بچه من هنوز حاضر نشدم وایسا....
دو دقیقه دیگه میام ) چشمک ( رفتم بالا و سریع آماده شدم و
اومدم پایین
بیا بریم
دنبال کوکی راه افتادم به سمت پارکینگ
واو
چند تا ماشین داری مگه
میشه این دفعه با اون بریم؟
دستشو اشاره کرد به یکی از ماشینا و یه جونگکوک زل زد
کوک : حتما
برو سوار شو
سوئیچ اون ماشین رو برداشتم و روشنش کردم
ات رفت نشست و خودمم رفتم
به سمت یکی از پاساژهای پر لباس گرون قیمت ترین و بزرگترین
رفت تا هرچی که ات دوست داشت رو برداره. جونگکوک حاضر
بود براش آدم بکشه و خودش هم بمیره براش ) شیطان نکنه
پدسگ)
تو راه سکوتی بود
جونگکوک دست ات رو با دستاش گرفت
ات داشت به بیرون نگاه میکرد که
کوک : این کیک توت فرنگی رو بخور و بعدش بریم
ات : ام... باشه (لبخند)
کوک : لبخند خرگوشی
ات : بعد خوردن صبحونه خیلی سریع رفتم بالا تو اتاق کوکی من خودم اتاق جدا نداشتم ی شلوار کارگو و ی تیشرت لش بای کلاه پوشیدم. از روز اولی که اومدم اینجا همین دو دست لباس رو
دارم .
رفتم پایین
کوکی بریم؟
کوک : بچه من هنوز حاضر نشدم وایسا....
دو دقیقه دیگه میام ) چشمک ( رفتم بالا و سریع آماده شدم و
اومدم پایین
بیا بریم
دنبال کوکی راه افتادم به سمت پارکینگ
واو
چند تا ماشین داری مگه
میشه این دفعه با اون بریم؟
دستشو اشاره کرد به یکی از ماشینا و یه جونگکوک زل زد
کوک : حتما
برو سوار شو
سوئیچ اون ماشین رو برداشتم و روشنش کردم
ات رفت نشست و خودمم رفتم
به سمت یکی از پاساژهای پر لباس گرون قیمت ترین و بزرگترین
رفت تا هرچی که ات دوست داشت رو برداره. جونگکوک حاضر
بود براش آدم بکشه و خودش هم بمیره براش ) شیطان نکنه
پدسگ)
تو راه سکوتی بود
جونگکوک دست ات رو با دستاش گرفت
ات داشت به بیرون نگاه میکرد که
۶۰۳
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.