part¹⁸ last part
در این حد بدونین این فیک از اول چرت و پرت شد میدنم ببخشین دیگه.
ات منتظر به جیمینی که داشت غذارو تو دهنش مزه مزه میکرد نگاه میکردو هرچند ثانیه یه بار میگفت
ات:چطوره؟
ات: چطوره؟
ات: چطوره؟
جیمین: افتضاحه🤢
جیمین: حس میکنم مسموم شدم🤒😷
ات: یعنی انقد بدع
جیمین: اره
ات سرشو انداخت پایینو گفت
ات: ببخشید
جیمین: محشره
ات: چی🥺
جیمین: غذا
ات: دروغگو
جیمین: اگه دروغ میگم امتحانش کن
ات یکمی رو مزه کرد
ات: بیشعور
جیمین زد زیر خنده و به چهره قرمز ات که به خاطر بغضش اتفاق افتاده بود نگاه میکرد
جیمین: لبو
ات: کون*یییی
جیمین: اِوا عیبه نگو دخر
ات رفت سمت جیمین و مشتایه کوچولوشو اماده زدن جیمین کرد جیمین بلند شدو رفت سمت پذیرایی اتم دنبالش بدو بدو
ات: اگه مردی وایسا
جیمین: ببخشید حاج خانم شما اینجا مرد میبینید آیا فقط منم که یه خانم با حیام*با صدایِ پیر زنونه*
ات: ات پاتند کردو پرید رو جیمین که جیمین به خاطر حرکت یهویی ات افتاد زمینو
بوم💣💥
😚در😚شد
(راوی: چشا رو ببند بی حیا🙈
اون لبخند چوصی چیه رو لبت ببندش ببینم🙊
افرین دختر خوب حالا بریم ادامه)
جیمین نفص صدا داری کشید و گفت خودتو محکمتر فشار بده ات منظورشو نگرفت برا همین خوشو محکمتر فشار داد(راوی: بچم پاکه مثله شما منحرفای گله گشاد نیست.
چیه نگا میکنی؟🤨
برو ببینم) که تازه فهمید از کی تا حالا یکی راست کرده و نفهمیده🙀
(راوی: بچه ها جیمی منو سیلی زد😢 چون دفعه قبل هر اتفاقی افتاد و براتون گفتم تازه پرتم کرد تو حیاط پیشه بادیگاردا و گفت نزارین بیاد تو در این حد بدونین که بعد از اینکع احساساتشون و بهم فهمیدن. امشب کارای..... نه نه
رفتن دعا پیشه پنجره که لک لکا واسشون یه چیز جذاب بیارن)
پایان.
بلی بلی میدانم چرت و پرت تموم کردم ولی داریم به سوپرایز بدرد نخورمون که قراره به دست من نوشته شه نزدیک میشیم کلا واس همین چرت و پرتش کردم. بعدشم.........
اها وسطای پارت هی کرم ریختم چون شما اصلا همایت نکردین البته به غیر از چندتا از بچه های گلم که قراره فالوشون کنم و یه عکس چصی که میدونم اصلا فایده نداره ولی تنها کاریه که میتونم براشون کنم اگه بعضیا رو فالو نکردم از دستم اصبانی نشین شاید لایکاتون و کامنتاتون و ندیدم خب دیگ اها فیک تهیونگ چون ناموصن جایه حساس بود و منم که امروز کرم درونم چه عرض کنم فعاله نمیزارررررممم واقعا اون و باید برسونیین که بزارم پس اصلا به فکر مهربونی من نباشین و دایرکت و شلوغ پلوغ نکنین، چون واقعا حمایته کمههههههه خب پس منتظر کامل شدنه شرایطم.
اها راستی خبر رسیده که یونتان نمرده و یکی پیج تهیونگ هک کرده بوده والا من بیخبرم آیا راست است یا خیر شما پر فعالا بگویید خو دیگ من رفتم ناموصن جوابمو بدین اگه از چیزی خبردارین من تا فردا دق مرگ میشم.
بوس به لبتون💋
لب دوس نداری هرجا عشقت کشید.
ات منتظر به جیمینی که داشت غذارو تو دهنش مزه مزه میکرد نگاه میکردو هرچند ثانیه یه بار میگفت
ات:چطوره؟
ات: چطوره؟
ات: چطوره؟
جیمین: افتضاحه🤢
جیمین: حس میکنم مسموم شدم🤒😷
ات: یعنی انقد بدع
جیمین: اره
ات سرشو انداخت پایینو گفت
ات: ببخشید
جیمین: محشره
ات: چی🥺
جیمین: غذا
ات: دروغگو
جیمین: اگه دروغ میگم امتحانش کن
ات یکمی رو مزه کرد
ات: بیشعور
جیمین زد زیر خنده و به چهره قرمز ات که به خاطر بغضش اتفاق افتاده بود نگاه میکرد
جیمین: لبو
ات: کون*یییی
جیمین: اِوا عیبه نگو دخر
ات رفت سمت جیمین و مشتایه کوچولوشو اماده زدن جیمین کرد جیمین بلند شدو رفت سمت پذیرایی اتم دنبالش بدو بدو
ات: اگه مردی وایسا
جیمین: ببخشید حاج خانم شما اینجا مرد میبینید آیا فقط منم که یه خانم با حیام*با صدایِ پیر زنونه*
ات: ات پاتند کردو پرید رو جیمین که جیمین به خاطر حرکت یهویی ات افتاد زمینو
بوم💣💥
😚در😚شد
(راوی: چشا رو ببند بی حیا🙈
اون لبخند چوصی چیه رو لبت ببندش ببینم🙊
افرین دختر خوب حالا بریم ادامه)
جیمین نفص صدا داری کشید و گفت خودتو محکمتر فشار بده ات منظورشو نگرفت برا همین خوشو محکمتر فشار داد(راوی: بچم پاکه مثله شما منحرفای گله گشاد نیست.
چیه نگا میکنی؟🤨
برو ببینم) که تازه فهمید از کی تا حالا یکی راست کرده و نفهمیده🙀
(راوی: بچه ها جیمی منو سیلی زد😢 چون دفعه قبل هر اتفاقی افتاد و براتون گفتم تازه پرتم کرد تو حیاط پیشه بادیگاردا و گفت نزارین بیاد تو در این حد بدونین که بعد از اینکع احساساتشون و بهم فهمیدن. امشب کارای..... نه نه
رفتن دعا پیشه پنجره که لک لکا واسشون یه چیز جذاب بیارن)
پایان.
بلی بلی میدانم چرت و پرت تموم کردم ولی داریم به سوپرایز بدرد نخورمون که قراره به دست من نوشته شه نزدیک میشیم کلا واس همین چرت و پرتش کردم. بعدشم.........
اها وسطای پارت هی کرم ریختم چون شما اصلا همایت نکردین البته به غیر از چندتا از بچه های گلم که قراره فالوشون کنم و یه عکس چصی که میدونم اصلا فایده نداره ولی تنها کاریه که میتونم براشون کنم اگه بعضیا رو فالو نکردم از دستم اصبانی نشین شاید لایکاتون و کامنتاتون و ندیدم خب دیگ اها فیک تهیونگ چون ناموصن جایه حساس بود و منم که امروز کرم درونم چه عرض کنم فعاله نمیزارررررممم واقعا اون و باید برسونیین که بزارم پس اصلا به فکر مهربونی من نباشین و دایرکت و شلوغ پلوغ نکنین، چون واقعا حمایته کمههههههه خب پس منتظر کامل شدنه شرایطم.
اها راستی خبر رسیده که یونتان نمرده و یکی پیج تهیونگ هک کرده بوده والا من بیخبرم آیا راست است یا خیر شما پر فعالا بگویید خو دیگ من رفتم ناموصن جوابمو بدین اگه از چیزی خبردارین من تا فردا دق مرگ میشم.
بوس به لبتون💋
لب دوس نداری هرجا عشقت کشید.
۱.۵k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.