ادامه پارت 5

فردا صبح فلیکس بیدار شد و به حمام رفت اما هیونجین هنوز خواب بود فلیکس همه ی کارا رو انجام داد و بعد رفت هیونجین رو بیدار کرد

+ هی هیون بلند شو دیگه

_ باشه اومدم

رفت پایین و شروع به خوردن صبحانه کردن

+ میگم هیونجین

_ چیه بیبی ؟

+ میخواستم ی چیزی بهت بگم

_ چی بگو

+ چیزه نه هیچی ولش کن
_ چیزی شده ؟

+ گفتم که نه

در حال خوردن صبحانه بودن که گوشی هیونجین زنگ خورد بلند شد ببینه کیه که دید لینوعه

☆☆☆☆☆☆☆☆مکالمه ی هیونجین و لینو

= سلام هیونگ

_ سلام لینو

= کارم داشتی پیام داده بودی ؟

_ آره

= بگو می‌شنوم

_ راستش من میخوام که با فلیکس بریم ساحل

= فلیکس میدونه ؟

_ هنوز نه
میخواستم بگم به بقیه زنگ بزن تا باهم بریم من یجوری فلیکس رو میارم

= اووو خوبهه پس منم به بقیه زنگ میزنم

_ خوبه مرسی

= راستی جونگین چی ؟

_ به فلیکس میگم بهش زنگ بزنه

= به نظرن با اون کاری که باهاش کردی قبول کنه بیاد ؟

_ نمیدونم به فلیکس میگم یجوری راضیش کنه

= چرا ازش معذرت خواهی نمیکنی ؟

_ منو و معذرت خواهی ؟ نمیدونممم شاید بهش فکر میکنم

= باشه هیونگ خب فعلا خداحافظ تا من برم به بقیه خبر بدم

_ اوکی خداحافظ

☆☆☆☆☆☆☆☆پایان مکالمه هیونجین و لینو

_ فلیکس بیا اینجا کارت دارم

+ الان میام

(پایان پارت 5)