چند پارتی از کوک
چند پارتی از کوک
# اسمات
صبح
مثل همیشه بیدار شد یکم زودتر به هر حال باید میرفت سرکار نمیشه گفت. کارش رو دوس نداره ولی خب هر کاری سختی خودش رو داره.
داشت به صورتش نگاه میکرد همیشه سعی میکرد زود بیدار شه تا بتونه قیافه ی غرق از امش دوس پسرش رو ببینه دماغی کوچک متناسب با صورتش لبی کشیده ، گوشتی و صورتی چشم هایی با دومی موهای مشکی پایین تر رف پوستی سفید کم کم داش منحرف میشد و فکرهایی میکرد تو دلش خو مگ چپه کل دنیا درباره ی جونگ کوک فکر های کثیف میکردن
چرا من انجامش ندم چون دوس پسرم هس مسخرس چشماش رو بست سعی کرد به خوابه ولی نتونست پس بلند شد مثل همیشه ی
پیراهن اور سایز سفید رو از لباسای جونگ کوک برداش، یاد اولین باری که لباسی اونو پوشید اوفتاد.
خ
م
ا
ر
ی
# اسمات
صبح
مثل همیشه بیدار شد یکم زودتر به هر حال باید میرفت سرکار نمیشه گفت. کارش رو دوس نداره ولی خب هر کاری سختی خودش رو داره.
داشت به صورتش نگاه میکرد همیشه سعی میکرد زود بیدار شه تا بتونه قیافه ی غرق از امش دوس پسرش رو ببینه دماغی کوچک متناسب با صورتش لبی کشیده ، گوشتی و صورتی چشم هایی با دومی موهای مشکی پایین تر رف پوستی سفید کم کم داش منحرف میشد و فکرهایی میکرد تو دلش خو مگ چپه کل دنیا درباره ی جونگ کوک فکر های کثیف میکردن
چرا من انجامش ندم چون دوس پسرم هس مسخرس چشماش رو بست سعی کرد به خوابه ولی نتونست پس بلند شد مثل همیشه ی
پیراهن اور سایز سفید رو از لباسای جونگ کوک برداش، یاد اولین باری که لباسی اونو پوشید اوفتاد.
خ
م
ا
ر
ی
۹.۳k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.