عشق خوناشامی من پارت ۳۱
عشق خوناشامی من پارت ۳۱
(۳ ماه بعد)
ویو ا/ت
الآن سه ماه میگذره جدیدا جونگکوک خیلی سرش شلوغ شده مدام خوناشام های ارشد اون رو تحت فشار میذارن و این باعث شده که کمتر با من وقت بگذرونه وای خب منم درکش میکنم
ویو جونگکوک
جدیدا خیلی سرم شلوغ شده و این باعث شده کمتر با ا/ت وقت بگذرونم بعضی وقت های به شدت دلتنگش میشم و نمیتونم روی کارهام تمرکز کنم
امروز هم با خوناشام های ارشد جلسه دارم
فلش بک به موقع جلسه
جونگکوک وارد سالن جلسه شد و روی تخت مخصوص امپراطوری نشست
و خوناشام های ارشد که بیشترشون پیر بودن
وزیر: سرورم امروز ما اینجا جمع شدیم که موضوعی رو به شما بگم
جونگکوک: خب چه چیزی رو میخواید به من بگید
وزیر: وقتش رسیده که شما همسری برای خودتون انتخاب کنید و شما به سنی رسیدین که بهتره همسری داشته باشید پدرتون از شما کوچکتر بودند که ازدواج کردن
جونگکوک: خیلی خب ازدواج میکنم(از خدا خواسته😂)
نخست وزیر: بهتره که دختر شایستهای رو انتخاب کنید که از اشراف زاده های و خوناشام های قدرتمند باشه
جونگکوک: من خودم همسرم رو انتخاب کردم احتیاجی به این کار ها نیست
وزیر: حتما منظورتون اون انسانه ولی اون یک انسانه نمیتونه بانوی خوناشام ها باشه
جونگکوک: کافیهههههه راجب به اون درست صحبت کنید همین که گفتم ا/ت فرد شایستهای برای بانوی خوناشام ها بودنه بعد هم مگه اطلاع ندارین که اون میتونه به یک خوناشام تبدیل بشه(فریاد)
وزیر: اما ممکنه اون نخواد که یکی از ما باشه اونوقت چیکار میکنین
جونگکوک: اون میخواد پس دیگه راجب به این موضوع چیزی نشنوم
خوناشام های ارشد: بله سرورم
ادامه دارد
حمایت
درسته شرط ها رو نرسوندین ولی چند پارت میزارم
(۳ ماه بعد)
ویو ا/ت
الآن سه ماه میگذره جدیدا جونگکوک خیلی سرش شلوغ شده مدام خوناشام های ارشد اون رو تحت فشار میذارن و این باعث شده که کمتر با من وقت بگذرونه وای خب منم درکش میکنم
ویو جونگکوک
جدیدا خیلی سرم شلوغ شده و این باعث شده کمتر با ا/ت وقت بگذرونم بعضی وقت های به شدت دلتنگش میشم و نمیتونم روی کارهام تمرکز کنم
امروز هم با خوناشام های ارشد جلسه دارم
فلش بک به موقع جلسه
جونگکوک وارد سالن جلسه شد و روی تخت مخصوص امپراطوری نشست
و خوناشام های ارشد که بیشترشون پیر بودن
وزیر: سرورم امروز ما اینجا جمع شدیم که موضوعی رو به شما بگم
جونگکوک: خب چه چیزی رو میخواید به من بگید
وزیر: وقتش رسیده که شما همسری برای خودتون انتخاب کنید و شما به سنی رسیدین که بهتره همسری داشته باشید پدرتون از شما کوچکتر بودند که ازدواج کردن
جونگکوک: خیلی خب ازدواج میکنم(از خدا خواسته😂)
نخست وزیر: بهتره که دختر شایستهای رو انتخاب کنید که از اشراف زاده های و خوناشام های قدرتمند باشه
جونگکوک: من خودم همسرم رو انتخاب کردم احتیاجی به این کار ها نیست
وزیر: حتما منظورتون اون انسانه ولی اون یک انسانه نمیتونه بانوی خوناشام ها باشه
جونگکوک: کافیهههههه راجب به اون درست صحبت کنید همین که گفتم ا/ت فرد شایستهای برای بانوی خوناشام ها بودنه بعد هم مگه اطلاع ندارین که اون میتونه به یک خوناشام تبدیل بشه(فریاد)
وزیر: اما ممکنه اون نخواد که یکی از ما باشه اونوقت چیکار میکنین
جونگکوک: اون میخواد پس دیگه راجب به این موضوع چیزی نشنوم
خوناشام های ارشد: بله سرورم
ادامه دارد
حمایت
درسته شرط ها رو نرسوندین ولی چند پارت میزارم
۶.۱k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.