《کی عاشقت شدم》💜
پارت ۲۲
ویو ا.ت
یه دوساعتی بود که تو راه بودیم من سرمو گذاشته بودم روشونه تهیونگ و خوابیده بودم
تو جنگل
با صدای ته بیدار شدم که داشت میگفت بلند شو رسیدیم
آ.ت: عااااا رسیدیم
ته: آره بلند شو
آ.ت: وای اینجا چقد قشنگههههههه وای جیمین نگو که این کلبه هه اونجایی که ما قراره بمونیم
جیمین با خنده ای بسیار کیوت: آره همون جاس
آ.ت رفت جلوی جیمین وایساد و لپاشو کشید
آ.ت: واییییییییییی خدا مرسییییی خیلی قشنگه
ته: اهم خوب بریم دیگه
آ.ت: باش بریم حسود. خان
ته: آ........ت من کجام حسود
آ.ت: کووووک این حسود نیست
کوک: چرا هست
ته: کوک مگه من دستم به تو نرسه پسره ی پرو
حالا کوک بدو ته بدو😂
جیمین: بچه ها بسه بیاید باید بریم وسایلا رو بچینیم
آ.ت: بیا بریم اینام میان
منو جیمین رفتیم تو کلبه که یه عالمه خاک گرفته بود
آ.ت: آخ آخ آخ جیمین چند وقته اینجا نیومدی
جیمین: خیلی وقته
کوک و ته اومدن
آ.ت: خوب اول باید اینجارو تمیز کنیم بعد استراحت کنیم کوک و ته چون قدرت بدنیشون بالاس برنهیزمبیارن منو جیمینم اینجا رو گرد گیری میکنیم
کوک و ته: اوک
آ.ت: خوب جیمین بیا ایندستمالو ببند به سرت که خاک نشینه رو موهات
جیمین: بش
بعد کلی گرد گیری بلخره تموم شد
جیمین خودشو پرت کرد رو مبل و لم داد
جیمین: آخيش تموم شد
آ.ت: آره بلاخره تموم شد
آ.ت نشست رو به روی جیمین که همونموقع تهیونگ و کوک اومدن
آ.ت: عاها خوب بیایین چوبی رو بزارین اینجا
چوبی رو گذاشتن رو شومینه و اومدن نشستن
(بچه ها گفته بودم ی زره از کوک براتون بگم
کوک یه پسر خون گرمبوده و تو ۹ سالگی از خونه فرار میکنه و تا ۱۷ سالگی برای خودش یه زندگی درست میکنه که با ته و جیمین آشنا میشه و دیگه بزرگ ترین مافیای کره میشن و چونکه کوک کوچیک بوده از خونه فرار کرده فقط یادش میاد که یه خواهر کوچیک تر داشته)..................
اینم از پارت بعد ازتونممنونم که حمایتم میکنید لایک و کان یادتوننره بای💜💙
ویو ا.ت
یه دوساعتی بود که تو راه بودیم من سرمو گذاشته بودم روشونه تهیونگ و خوابیده بودم
تو جنگل
با صدای ته بیدار شدم که داشت میگفت بلند شو رسیدیم
آ.ت: عااااا رسیدیم
ته: آره بلند شو
آ.ت: وای اینجا چقد قشنگههههههه وای جیمین نگو که این کلبه هه اونجایی که ما قراره بمونیم
جیمین با خنده ای بسیار کیوت: آره همون جاس
آ.ت رفت جلوی جیمین وایساد و لپاشو کشید
آ.ت: واییییییییییی خدا مرسییییی خیلی قشنگه
ته: اهم خوب بریم دیگه
آ.ت: باش بریم حسود. خان
ته: آ........ت من کجام حسود
آ.ت: کووووک این حسود نیست
کوک: چرا هست
ته: کوک مگه من دستم به تو نرسه پسره ی پرو
حالا کوک بدو ته بدو😂
جیمین: بچه ها بسه بیاید باید بریم وسایلا رو بچینیم
آ.ت: بیا بریم اینام میان
منو جیمین رفتیم تو کلبه که یه عالمه خاک گرفته بود
آ.ت: آخ آخ آخ جیمین چند وقته اینجا نیومدی
جیمین: خیلی وقته
کوک و ته اومدن
آ.ت: خوب اول باید اینجارو تمیز کنیم بعد استراحت کنیم کوک و ته چون قدرت بدنیشون بالاس برنهیزمبیارن منو جیمینم اینجا رو گرد گیری میکنیم
کوک و ته: اوک
آ.ت: خوب جیمین بیا ایندستمالو ببند به سرت که خاک نشینه رو موهات
جیمین: بش
بعد کلی گرد گیری بلخره تموم شد
جیمین خودشو پرت کرد رو مبل و لم داد
جیمین: آخيش تموم شد
آ.ت: آره بلاخره تموم شد
آ.ت نشست رو به روی جیمین که همونموقع تهیونگ و کوک اومدن
آ.ت: عاها خوب بیایین چوبی رو بزارین اینجا
چوبی رو گذاشتن رو شومینه و اومدن نشستن
(بچه ها گفته بودم ی زره از کوک براتون بگم
کوک یه پسر خون گرمبوده و تو ۹ سالگی از خونه فرار میکنه و تا ۱۷ سالگی برای خودش یه زندگی درست میکنه که با ته و جیمین آشنا میشه و دیگه بزرگ ترین مافیای کره میشن و چونکه کوک کوچیک بوده از خونه فرار کرده فقط یادش میاد که یه خواهر کوچیک تر داشته)..................
اینم از پارت بعد ازتونممنونم که حمایتم میکنید لایک و کان یادتوننره بای💜💙
۸.۱k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.