تابع قوانین جمهوری اسلامی
تابع قوانین جمهوری اسلامی
.
.
.
( وقتی استادت بود و ....) ۱
امروز اولین روز مدرست بعد از تعطیلاتت بود و داشتی آماده میشدی تا بری مدرسه تو دختر خیلی محبوب و باهوشه مدرسه بودی و همه ی معلما و دانش آموزا بهت افتخار میکردن
ویو ات
امروز قراره یه استاد جدید برامون بیاد خیلی دوست دارم ببینم چه شکلیه یه دوش گرفتم و موهامو خشک کردم یکم ضد افتاب و تینت و ریمل زدم و یونیفرم مدرسمو پوشیدم و به سمت مدرسه رفتم. رفتم توی کلاسمون و پیش یجی دوست صمیمیم نشستم
°به به ات خانم چطور اینقدر خوشگل شدی این ۱ ماه که ندیدمت خیلی خوشگل تر از قبلت شدی
+ بله پس چی فکر کردی
° راستی تولد ۱۶ سالگیت مبارک دوست عزیزم
+ ممنونم، خیلی جات خالی بود خیلی
° دیگه چه میشه کرد. حالا اینارو ولش بنظرت استادمون چه شکلیه
+ نمیدونم
با صدای در زدن ساکت شدیم و استاد وارد شد یه مرد قد بلند با موهای مشکی بلند و استایله خیلی جذابی وارد کلاس شد خیلی خوش قیافه بود دستشو رو میز گذاشت و شروع به حرف زدن کرد
_ سلام بچه ها من هوانگ هیونجینم ۲۴ سالمه و استاد جدیدتونم
بهش نمیومد ادم بدی باشه اما از اول کلاس بهم خیره شده بود و منم خیلی معذب شده بودم نگاهمو ازش میگرفتم تا بفهمه معذبم اما حتی بیشتر از دفعه ی قبلی زوم میکرد روم چون دامنم کوتاه بود رون هام توی دیدش بودن و واقعاً داشتم بیش از حد معذب میشدم و بلاخره زنگ خود و وسایلمونو جمع کردیم تا بریم که یهو من رو صدا زد
_ کیم ات ، میتونی به دفترم بیای
+ چشم استاد
وسایلمو جمع کردم و به سمت دفتر آخر راهرو رفتم در زدم و وارد شدم
_ خب اومدی
+ کاری با من داشتین استاد هوانگ
_ امروز توی کلاس اصلا حواست به درس نبود چون دانش آموز ممتازی هستی اینو بهت میگم
+ استاد شما تازه روز اوله که اومدید بزارین چند روز بگذره بعد قضاوت کنید
_ باشه خیلی خوب هفته بعد امتحان میگیرم و اگه نمره ی کمی بگیری باید هرچی گفتم انجام بری فهمیدی
+ باشه.....
.
.
.
( وقتی استادت بود و ....) ۱
امروز اولین روز مدرست بعد از تعطیلاتت بود و داشتی آماده میشدی تا بری مدرسه تو دختر خیلی محبوب و باهوشه مدرسه بودی و همه ی معلما و دانش آموزا بهت افتخار میکردن
ویو ات
امروز قراره یه استاد جدید برامون بیاد خیلی دوست دارم ببینم چه شکلیه یه دوش گرفتم و موهامو خشک کردم یکم ضد افتاب و تینت و ریمل زدم و یونیفرم مدرسمو پوشیدم و به سمت مدرسه رفتم. رفتم توی کلاسمون و پیش یجی دوست صمیمیم نشستم
°به به ات خانم چطور اینقدر خوشگل شدی این ۱ ماه که ندیدمت خیلی خوشگل تر از قبلت شدی
+ بله پس چی فکر کردی
° راستی تولد ۱۶ سالگیت مبارک دوست عزیزم
+ ممنونم، خیلی جات خالی بود خیلی
° دیگه چه میشه کرد. حالا اینارو ولش بنظرت استادمون چه شکلیه
+ نمیدونم
با صدای در زدن ساکت شدیم و استاد وارد شد یه مرد قد بلند با موهای مشکی بلند و استایله خیلی جذابی وارد کلاس شد خیلی خوش قیافه بود دستشو رو میز گذاشت و شروع به حرف زدن کرد
_ سلام بچه ها من هوانگ هیونجینم ۲۴ سالمه و استاد جدیدتونم
بهش نمیومد ادم بدی باشه اما از اول کلاس بهم خیره شده بود و منم خیلی معذب شده بودم نگاهمو ازش میگرفتم تا بفهمه معذبم اما حتی بیشتر از دفعه ی قبلی زوم میکرد روم چون دامنم کوتاه بود رون هام توی دیدش بودن و واقعاً داشتم بیش از حد معذب میشدم و بلاخره زنگ خود و وسایلمونو جمع کردیم تا بریم که یهو من رو صدا زد
_ کیم ات ، میتونی به دفترم بیای
+ چشم استاد
وسایلمو جمع کردم و به سمت دفتر آخر راهرو رفتم در زدم و وارد شدم
_ خب اومدی
+ کاری با من داشتین استاد هوانگ
_ امروز توی کلاس اصلا حواست به درس نبود چون دانش آموز ممتازی هستی اینو بهت میگم
+ استاد شما تازه روز اوله که اومدید بزارین چند روز بگذره بعد قضاوت کنید
_ باشه خیلی خوب هفته بعد امتحان میگیرم و اگه نمره ی کمی بگیری باید هرچی گفتم انجام بری فهمیدی
+ باشه.....
۱.۶k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.