تک پارتی
وقتی فقط کارمند بودی
تک پارتی
تهیونگ
نگاهش رو از قیمت لباسا به خود لباسا داد متوجه نمیشد دقیقا چه چیزی یه کت رو آنقدر با ارزش جلوه میداد که ۱۰دلار بود(میدونم واحد پول کره جنوبی یوانه ولی متاسفانه نمیدونم یوان یعنی چند هزار تومن برای همین از دلار استفاده میکنم)هوفی کشید و بعد مرتب کردنشون به پشت پیشخوان رفت قطعا آدمای شایسته ای باید فروشنده اون مغازه میشدن به هر حال دیور برند معروفی بود
نگاهش رو به در داد و لبخند همیشگیش. رو حفظ کرد
جانا:چطور میتونم کمکتون کنم اقا؟
ته:چند وقته استخدام شدی؟
جانا:اا حدودا یه هفته
ته:خب پس من کیم تهیونگم مدیر اینجا
جانا:اوو واقعا معذرت میخوام بفرمایید به این سمت
۳ماه بعد
وباز تهیونگ مثل هرروز به بهونه چک کردن مغازه به اونجا رفت و اجازه تکون خوردن جانا رو از کنارش نداد
ته:بسه دیگه بیا بریم دفترم
جانا:چشم
با هم به سمت دفتر رفتن،جانا به محض اینکه در رو بست به دیوار کوبیده شد
جانا:اییی چیکار میکنید
ته:چقدر دیگه باید ادای ریئس در بیارم ببینم تو کاقعا خنگی؟البته بدم نیست چی بهتر از دوستدختر خنگ حالا ولش کن ببینم یا دوست دخترم میشی یا میشی؟ببین حق انتخاب دادم
جانا:مگه چیز دیگه ای هم میتونم بگم؟😒(حالت صورتش اینجوری بود)
و این شروع داستان یه کارمند با رئیسش بود
تک پارتی
تهیونگ
نگاهش رو از قیمت لباسا به خود لباسا داد متوجه نمیشد دقیقا چه چیزی یه کت رو آنقدر با ارزش جلوه میداد که ۱۰دلار بود(میدونم واحد پول کره جنوبی یوانه ولی متاسفانه نمیدونم یوان یعنی چند هزار تومن برای همین از دلار استفاده میکنم)هوفی کشید و بعد مرتب کردنشون به پشت پیشخوان رفت قطعا آدمای شایسته ای باید فروشنده اون مغازه میشدن به هر حال دیور برند معروفی بود
نگاهش رو به در داد و لبخند همیشگیش. رو حفظ کرد
جانا:چطور میتونم کمکتون کنم اقا؟
ته:چند وقته استخدام شدی؟
جانا:اا حدودا یه هفته
ته:خب پس من کیم تهیونگم مدیر اینجا
جانا:اوو واقعا معذرت میخوام بفرمایید به این سمت
۳ماه بعد
وباز تهیونگ مثل هرروز به بهونه چک کردن مغازه به اونجا رفت و اجازه تکون خوردن جانا رو از کنارش نداد
ته:بسه دیگه بیا بریم دفترم
جانا:چشم
با هم به سمت دفتر رفتن،جانا به محض اینکه در رو بست به دیوار کوبیده شد
جانا:اییی چیکار میکنید
ته:چقدر دیگه باید ادای ریئس در بیارم ببینم تو کاقعا خنگی؟البته بدم نیست چی بهتر از دوستدختر خنگ حالا ولش کن ببینم یا دوست دخترم میشی یا میشی؟ببین حق انتخاب دادم
جانا:مگه چیز دیگه ای هم میتونم بگم؟😒(حالت صورتش اینجوری بود)
و این شروع داستان یه کارمند با رئیسش بود
۲.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.