پیشی مافیا پارت ۲
همینطوری یواشکی داشت میرفت که یکدفعه اقای پارک(رئیسش) جلوش ظاهر شد.
اقای پارک: به به بلاخره خانم لیسا تشریف اوردن.
لیسا: ر.رئیس (با ترس و تعجب)
اقای پارک: زود باش بگو چرا دیر اومدی(داد)
لیسا: رئیس به خدا من توی ترافیک گیر کرده بودم تروخدا ایندفعه رو ببخشین.
اقای پارک: هوففف خیلی خب ایندفعه رو میبخشم ولی دفعه ی بعدی اخراج میشی و الانم به عنوان تنبیه باید تا ساعت ۲ شب توی کافی شاپ بمونی
لیسا: ممنون چشم
از زبان لیسا
اخیش به خیر گذشت.داشتم سفارش هارو اماده میکردم تا برای مشتری ببرم.
لیا: لیسااااااای خرررررر
لیسا: ای زهر مار ترسیدم چت شده
لیا: یه مشتری جذاب و پولدار اومده اینجا
لیسا: خب به من چه...والا تو هر ۱ دقیقه روی یکی کراش میزنی
لیا: عههه گیر نده دیگه. نمیشه من برم ازش سفارشش رو بگیرم؟
لیسا: خیلی خب باشه
لیا: مرسییییی
لیا رفت پیش اون مرده و منم داشتم کارامو میکردم.
از زبان لیا:
وایی خدای مننن لعنتی چه قدر جذابه . لیا ی خر خونسرد باش..اروم باش سعی کن عادی رفتار کنی. رفتم پیشش
لیا: سلام قربان خوش اومدید چه چیزی میل دارین؟
مرده: یه کیک شکلاتی کوچیک میخوام (سرد)
لیا: بله فقد میشه اسمتون رو بگین؟
یونگی: اسمم یونگیه میتونی شوگا صدام کنی(سرد)
لیا: چشم اقای شوگا
خواستم برم که..
۱۵ تا لایک
اقای پارک: به به بلاخره خانم لیسا تشریف اوردن.
لیسا: ر.رئیس (با ترس و تعجب)
اقای پارک: زود باش بگو چرا دیر اومدی(داد)
لیسا: رئیس به خدا من توی ترافیک گیر کرده بودم تروخدا ایندفعه رو ببخشین.
اقای پارک: هوففف خیلی خب ایندفعه رو میبخشم ولی دفعه ی بعدی اخراج میشی و الانم به عنوان تنبیه باید تا ساعت ۲ شب توی کافی شاپ بمونی
لیسا: ممنون چشم
از زبان لیسا
اخیش به خیر گذشت.داشتم سفارش هارو اماده میکردم تا برای مشتری ببرم.
لیا: لیسااااااای خرررررر
لیسا: ای زهر مار ترسیدم چت شده
لیا: یه مشتری جذاب و پولدار اومده اینجا
لیسا: خب به من چه...والا تو هر ۱ دقیقه روی یکی کراش میزنی
لیا: عههه گیر نده دیگه. نمیشه من برم ازش سفارشش رو بگیرم؟
لیسا: خیلی خب باشه
لیا: مرسییییی
لیا رفت پیش اون مرده و منم داشتم کارامو میکردم.
از زبان لیا:
وایی خدای مننن لعنتی چه قدر جذابه . لیا ی خر خونسرد باش..اروم باش سعی کن عادی رفتار کنی. رفتم پیشش
لیا: سلام قربان خوش اومدید چه چیزی میل دارین؟
مرده: یه کیک شکلاتی کوچیک میخوام (سرد)
لیا: بله فقد میشه اسمتون رو بگین؟
یونگی: اسمم یونگیه میتونی شوگا صدام کنی(سرد)
لیا: چشم اقای شوگا
خواستم برم که..
۱۵ تا لایک
۶.۴k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.