ات:به ساعت نگاه کردم ساعت پنج بود دیگه وقتش بود که برم به
ات:به ساعت نگاه کردم ساعت پنج بود دیگه وقتش بود که برم به برنامه ی خودم برسم
جلو در کمپانی منتظرش بودم واسه همین رفتم داخل امروز خیلی درد داشتم مخصوصن کمرم ولی اهمیت نمیدادم فعلا واسه امروز با جیهوپ ذوق داشتم میرفتم اتاق تمرین که حس کردم همه یه جوری نگاه میکنن
واا اینا چشونه چرا همش نگا میکنن؟ ولش کن بیخیال شدمو رفتم اتاق تمرین پسرا اومد بیرون و سریع دوییدم پریدم بغلش اولش تو شک بود بعدش حسابی بغلم کرد و بوسم کرد جلو پسرا
ات: اوهومممم خوشحالی؟ دلت واسم تنگ نشده بود ؟
ات:نوچ ....
هوپی:بیا بریم پایین با پسرا یچیزی بخوریم و بریم خونه بعدش
داشتم از پا میوفتادم ولی به روی خودم نیوردم رفتیم تو سالن با پسرا داشتم حرف میزدم که متوجه شدم سرشون پایینه و زیاد نگا نمیکنه خیلی دردم زیاد بود اما به روم نمیوردم که یهو دیدم هوسوک کتشو ور داشت و بلندم کرد و پشت کمرم گره زد واقعا یلحظه گیج بودم که دیدم پسرا سرشون پایینه و میخندن وای نکنه چیزی شده ؟ گیج و منگ بودم که یهو هوسوک زیر گوشم گفت:
هوپی:نترس بیب من اینجام فقط یکم پشتت قرمز شده
ات:هههع ابروم رفت کاش پد کاپی میزاشتم اینجوری نمیشد
ات:از خجالت سرخ شده بودم واسه همون یه خدافظی کوچیک کردم و پشت هوسوک رفتم
جونگ کوک: جیهوپپ مواظب مسدودمون باش*با داد
جین : هوی ا/تتت آب زیاد بخور آبت کمه
رفتیم سوار ماشین شدیم
هوپی:اوم بیبیم خوبه جاییت درد نمیکنه بیبی؟
ات:نه هوسوک خوب نیستم جلو پسرا خیلیی بد شد واقعا آبروم رفت خیلی خجالت میکشم
جیهوپ ماشین و زد کنار و با دستاش صورتمو قاب خودش گرفت و
هوپی: هعی هعی منو نگا کن زندگیم این یه چیز عادیه اصلا نگران نباش پسرا مهم نیستن ولشون کن این اتفاق عادیه امیدم واسه هر کی اتفاق میوفته ؟ حالا ناراحت نباش خب؟
ات: باش ... مرسی که پیشمی
هوپی میشه هر جا که باشی کنارتم :)))
بعدش هوسوک از ماشین پیاده شد و رفت فروشگاه و چند مین بعدش اومد با کلی خوراکی و سوار شد و حرکت کرد
هوپی: یه عالمه خوراکی باهم خوردیم و فیلم دیدیم همش تو بغل هوسوک بودم و دلمو ماساژ میداد شب شد رفتیم بخوابیم که جبهوپ بقلم کرده بود و کمپرس آبم رو شکمم گذاشته بود و ماساژ میداد
ات: هوسکاا مرسی که پیشمی ببخشید اذیتت میکنم
هوپی: تو تنها امید زندگیمی و از همه چی واسم مهم تری پس دیگه این حرف و نزن بخواب که میریم شهر بازی و سالن رقص و کلی خوش میگذرونیم باشه؟
ات: باشهه شب بخیر جیهوپ خیلی دوست دارم
شروع کرد بوس کردنم تمام صورتمو میبوسید توی اتاق فقط صدای خنده های منو هوسوک بود
هوپی:شب بخیر بیبی از این به بعد بیشتر مراقبتم
ات: هوسو دارم خفه میشم
هوپی:اوه سفت بغلت کردم؟
ات:دوست دارمم
هوپی:من عاشقتم :)
جلو در کمپانی منتظرش بودم واسه همین رفتم داخل امروز خیلی درد داشتم مخصوصن کمرم ولی اهمیت نمیدادم فعلا واسه امروز با جیهوپ ذوق داشتم میرفتم اتاق تمرین که حس کردم همه یه جوری نگاه میکنن
واا اینا چشونه چرا همش نگا میکنن؟ ولش کن بیخیال شدمو رفتم اتاق تمرین پسرا اومد بیرون و سریع دوییدم پریدم بغلش اولش تو شک بود بعدش حسابی بغلم کرد و بوسم کرد جلو پسرا
ات: اوهومممم خوشحالی؟ دلت واسم تنگ نشده بود ؟
ات:نوچ ....
هوپی:بیا بریم پایین با پسرا یچیزی بخوریم و بریم خونه بعدش
داشتم از پا میوفتادم ولی به روی خودم نیوردم رفتیم تو سالن با پسرا داشتم حرف میزدم که متوجه شدم سرشون پایینه و زیاد نگا نمیکنه خیلی دردم زیاد بود اما به روم نمیوردم که یهو دیدم هوسوک کتشو ور داشت و بلندم کرد و پشت کمرم گره زد واقعا یلحظه گیج بودم که دیدم پسرا سرشون پایینه و میخندن وای نکنه چیزی شده ؟ گیج و منگ بودم که یهو هوسوک زیر گوشم گفت:
هوپی:نترس بیب من اینجام فقط یکم پشتت قرمز شده
ات:هههع ابروم رفت کاش پد کاپی میزاشتم اینجوری نمیشد
ات:از خجالت سرخ شده بودم واسه همون یه خدافظی کوچیک کردم و پشت هوسوک رفتم
جونگ کوک: جیهوپپ مواظب مسدودمون باش*با داد
جین : هوی ا/تتت آب زیاد بخور آبت کمه
رفتیم سوار ماشین شدیم
هوپی:اوم بیبیم خوبه جاییت درد نمیکنه بیبی؟
ات:نه هوسوک خوب نیستم جلو پسرا خیلیی بد شد واقعا آبروم رفت خیلی خجالت میکشم
جیهوپ ماشین و زد کنار و با دستاش صورتمو قاب خودش گرفت و
هوپی: هعی هعی منو نگا کن زندگیم این یه چیز عادیه اصلا نگران نباش پسرا مهم نیستن ولشون کن این اتفاق عادیه امیدم واسه هر کی اتفاق میوفته ؟ حالا ناراحت نباش خب؟
ات: باش ... مرسی که پیشمی
هوپی میشه هر جا که باشی کنارتم :)))
بعدش هوسوک از ماشین پیاده شد و رفت فروشگاه و چند مین بعدش اومد با کلی خوراکی و سوار شد و حرکت کرد
هوپی: یه عالمه خوراکی باهم خوردیم و فیلم دیدیم همش تو بغل هوسوک بودم و دلمو ماساژ میداد شب شد رفتیم بخوابیم که جبهوپ بقلم کرده بود و کمپرس آبم رو شکمم گذاشته بود و ماساژ میداد
ات: هوسکاا مرسی که پیشمی ببخشید اذیتت میکنم
هوپی: تو تنها امید زندگیمی و از همه چی واسم مهم تری پس دیگه این حرف و نزن بخواب که میریم شهر بازی و سالن رقص و کلی خوش میگذرونیم باشه؟
ات: باشهه شب بخیر جیهوپ خیلی دوست دارم
شروع کرد بوس کردنم تمام صورتمو میبوسید توی اتاق فقط صدای خنده های منو هوسوک بود
هوپی:شب بخیر بیبی از این به بعد بیشتر مراقبتم
ات: هوسو دارم خفه میشم
هوپی:اوه سفت بغلت کردم؟
ات:دوست دارمم
هوپی:من عاشقتم :)
۵.۸k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.