یوهووو من اومدم با پارت جدید+-+
پارت ۸
که یهو با عربده شوگا و داد های نامجون باعث برگشتن همه به سمت اون دو شد
÷اخخخخخ نامجون ولم کن دستم شکستتت... اخخخخخخخخ موهام مرتیکهههه
&حقته حقتههههههه... درست حرف بزنننن با منننننن
~شما دو تا چتونه این وسط ؟
با وضعیتی که نامجون و شوگا بودن همه خندیدن
نامجون روی کمر شوگا نشسته بود و با یه دست داشت موهای شوگا رو میکشید و با یه دستم هم دست شوگا رو گرفته بود و از اون طرف شوگا داشت دست و پا میزد تا که شاید نامجون ولش کنه
جین که مرد از خنده و جیهوپ و تهیونگم دست کمی از جین نداشتن جیمینم که داشت خون سر کوک رو تمیز میکرد و اون دو تا هم ریز ریز میخندن
چند دقیقه بعد*
بعد از اروم کردن نامجون و جین بلاخره رفتن سراغ صبحونه
_جین هیونگ کمک میخوای؟
~عا این هویج هارو خرد کن
_باش
~تهیونگگگگگگ *عربده*
∆بلههههههه
~بله و مرضضض یکم از جیمین یاد بگیر ناسلامتی همسنید
∆نیستیممممم
~هستید با منم بحث نکنه جقلهههه(درست نوشتم؟ 😂) حالا هم تن لشتو جمع کن بیا اینجا کمک
∆خدااااااااااا
~زهر مار و خدا بیا ببینمممم
∆اومدم بابا اومدممممم
~باریکلاااااااا
÷یکم عربده نزنید چیزی نمیشه هااااا
نامجون در حالتی که داشت کتاب میخوند گفت:
&خودت که داری عربده میزنی
÷.... 🗿
این سه (کوک تهیونگ جیمین) در حالتی بودن که نخندن
÷دلم میخواد صداتون در بیاد ببینید چیکارتون میکنم
کوک و جیمین و تهیونگ هم زمان گفتن:
×_∆ما که چیزی نگفتیم...
÷حالا گفتم در اطلاع باشید
•••••••••••••••••••••••••••••
ببخشید اگه کم بود🙌
پارت بعدی رو شاید شب بزارم
بوج
که یهو با عربده شوگا و داد های نامجون باعث برگشتن همه به سمت اون دو شد
÷اخخخخخ نامجون ولم کن دستم شکستتت... اخخخخخخخخ موهام مرتیکهههه
&حقته حقتههههههه... درست حرف بزنننن با منننننن
~شما دو تا چتونه این وسط ؟
با وضعیتی که نامجون و شوگا بودن همه خندیدن
نامجون روی کمر شوگا نشسته بود و با یه دست داشت موهای شوگا رو میکشید و با یه دستم هم دست شوگا رو گرفته بود و از اون طرف شوگا داشت دست و پا میزد تا که شاید نامجون ولش کنه
جین که مرد از خنده و جیهوپ و تهیونگم دست کمی از جین نداشتن جیمینم که داشت خون سر کوک رو تمیز میکرد و اون دو تا هم ریز ریز میخندن
چند دقیقه بعد*
بعد از اروم کردن نامجون و جین بلاخره رفتن سراغ صبحونه
_جین هیونگ کمک میخوای؟
~عا این هویج هارو خرد کن
_باش
~تهیونگگگگگگ *عربده*
∆بلههههههه
~بله و مرضضض یکم از جیمین یاد بگیر ناسلامتی همسنید
∆نیستیممممم
~هستید با منم بحث نکنه جقلهههه(درست نوشتم؟ 😂) حالا هم تن لشتو جمع کن بیا اینجا کمک
∆خدااااااااااا
~زهر مار و خدا بیا ببینمممم
∆اومدم بابا اومدممممم
~باریکلاااااااا
÷یکم عربده نزنید چیزی نمیشه هااااا
نامجون در حالتی که داشت کتاب میخوند گفت:
&خودت که داری عربده میزنی
÷.... 🗿
این سه (کوک تهیونگ جیمین) در حالتی بودن که نخندن
÷دلم میخواد صداتون در بیاد ببینید چیکارتون میکنم
کوک و جیمین و تهیونگ هم زمان گفتن:
×_∆ما که چیزی نگفتیم...
÷حالا گفتم در اطلاع باشید
•••••••••••••••••••••••••••••
ببخشید اگه کم بود🙌
پارت بعدی رو شاید شب بزارم
بوج
۳.۳k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.