༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
part"²
1.ت : در با شدتی باز شد
جیمین : دارید چه قلتی میکنید
شوگا : میخاست از خاب بیدارم کنه فقد داشت قلقلکم میداد
جیمین : پاشید بیاد مدیر کارتون داره
شوگا : باشه
۱.ت : شوگاااااا
شوگا : جانم
۱.ت : یعنی چیکارمون داره
شوگا : چمیدونم بیا این کتو بپوش به لباسات میاد
۱.ت : یاااا
شوگا : یا و کوفت بپوش ببا
۱.ت : اوکیه بلند شدیم به سمت اتاق مدیر رفتیم درو باز کردم که با پوزخند رو عصابش مواجه شدم
کوک : خوش اومدین بچها راستش من اومدم یه خانوادرو بهتون معرفی کنم که دوتاتون باهم میبره
۱.ت : عا دوتام ولی نمیشه هر خانواده حق داره یه بچه رو به عهده بگیر
کوک : خفه شو عزیزم بیا بشین و باهاشون اشنا شو
۱.ت : نمیخوام
شوگا : ما نمیخایم فهمیدم جونگ کوک میخاست چیکار کنه بلخره ۱.ت اخرین انسان روز زمین بود اونم گرسنه بود ممکن بود بهش اسیب بزنه
.......
part"²
1.ت : در با شدتی باز شد
جیمین : دارید چه قلتی میکنید
شوگا : میخاست از خاب بیدارم کنه فقد داشت قلقلکم میداد
جیمین : پاشید بیاد مدیر کارتون داره
شوگا : باشه
۱.ت : شوگاااااا
شوگا : جانم
۱.ت : یعنی چیکارمون داره
شوگا : چمیدونم بیا این کتو بپوش به لباسات میاد
۱.ت : یاااا
شوگا : یا و کوفت بپوش ببا
۱.ت : اوکیه بلند شدیم به سمت اتاق مدیر رفتیم درو باز کردم که با پوزخند رو عصابش مواجه شدم
کوک : خوش اومدین بچها راستش من اومدم یه خانوادرو بهتون معرفی کنم که دوتاتون باهم میبره
۱.ت : عا دوتام ولی نمیشه هر خانواده حق داره یه بچه رو به عهده بگیر
کوک : خفه شو عزیزم بیا بشین و باهاشون اشنا شو
۱.ت : نمیخوام
شوگا : ما نمیخایم فهمیدم جونگ کوک میخاست چیکار کنه بلخره ۱.ت اخرین انسان روز زمین بود اونم گرسنه بود ممکن بود بهش اسیب بزنه
.......
۱۳.۰k
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.