p10
مین جون: بچه ها اقای سارام صدامون میزنه بیاین سر کلاس
همه: باشه
رفتیم سر کلاس تا اقای سارام بغیه درسو بده
مثل همیشه جی هون رسوندم که خونه
(تو راه)
جیسو: هنوزم میری بالا؟
ات: اوهوم
مینجون: دیوونه
ات:(خنده)
جی هون: نظر ما که برات مهم نیست اگه یوقت مردی برای مراسم ختمت نمیام
ات: اشکالی نداره، دوستام میان
جی هون: کدوم دوستات؟
ات: همونایی که طبقه ی بالا زندگی می کنن
مین جون: چی؟ جی هون نبرش خونش بریم تیمارستان
ات: مین جوناااا
مین جون: شوخی کردم باباا
(ساعت یازده و نیم)
لباس پوشیدم (عکسشو میزارم) موهامو گوجه ای بستم و رفتم سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت دانشگاه
رسیدم دانشگاه رفتم تو داشتم از پله میرفتم بالا که پام لیز خورد نزدیک بود سرم بخوره به پله که یکی گرفتم
ات: ت... تهیونگ
تهیونگ: حالت خوبه؟
ات: اره... مرسی
تهونگ: خواهش... حواست باشه نمیخوام اسب ببینی (بلند)
ات: ه... ها، باشه(خنده ریز)
تهیونگ: به چی میخندی
ات: هیچی
تهیونگ: حالا هر شب میدونم میای منتظرتم
ات: منم منتظرم تا وقتش بشه بیام
هر دو:(خنده)
تهیونگ: ات
ات: بله
سیاهی *
بهوش اومدم تو خونه تهیونگ بودم
ات: انقدر بی خبر بیهوشم کردی؟
تهیونگ: خب حالا مگه چیه
ات: هیچ
تهیونگ: یه لحظه... بیا
ات: وای مرسی... از کجا فهمیدی شیر کاکائو دوست دارم
تهیونگ: حدس زدم
ات:(لبخند)
داشتم شیر کاکائو میخوردم که
ات: میگم تهیونگ
تهیونگ: بله
ات: من چجوری میتونم پیش تو زندگی کنم
تهیونگ: باید بکشمت... چطور؟
ات: من میخوام پیش تو زندگی کنم
تهیونگ: چرا
ات: اینجا رو بیشتر از دنیای انسانا دوست دارم... تو باید منو بکشی؟
تهیونگ: اره... ولی نمیکشم
ات: نه اگه قراره بمیرم... نمبدونم
تهیومگ: تو اخرش میای دستم چاقو میدی بکشمت
ات: راه دیگه ای نیست؟
تهیونگ چرا... باید خودتو بکشی...ولی همینجا
ات: اینو بیشتر میپسندم... تا حالا کسیو کشتی؟
تهیونگ: نهه
ات: هووم... فکر کنم دیگه باید برم
تهیونگ: باشه، بای
یه لحظه دنیا تار شد و دوباره واضح جلوی دانشگاه پیش ماشین وایساده بودم رفتم سوار شدمو برگشتم خونه
تهیونگ ویو *
ات که رفت نشسته بودم فکر می کردم که یه صدایی از اتاق کارم شنیدم رفتم ببینم صدای چیه که...
ادامه دارد
شرط
۱۴ لایک
۸کامنت
همه: باشه
رفتیم سر کلاس تا اقای سارام بغیه درسو بده
مثل همیشه جی هون رسوندم که خونه
(تو راه)
جیسو: هنوزم میری بالا؟
ات: اوهوم
مینجون: دیوونه
ات:(خنده)
جی هون: نظر ما که برات مهم نیست اگه یوقت مردی برای مراسم ختمت نمیام
ات: اشکالی نداره، دوستام میان
جی هون: کدوم دوستات؟
ات: همونایی که طبقه ی بالا زندگی می کنن
مین جون: چی؟ جی هون نبرش خونش بریم تیمارستان
ات: مین جوناااا
مین جون: شوخی کردم باباا
(ساعت یازده و نیم)
لباس پوشیدم (عکسشو میزارم) موهامو گوجه ای بستم و رفتم سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت دانشگاه
رسیدم دانشگاه رفتم تو داشتم از پله میرفتم بالا که پام لیز خورد نزدیک بود سرم بخوره به پله که یکی گرفتم
ات: ت... تهیونگ
تهیونگ: حالت خوبه؟
ات: اره... مرسی
تهونگ: خواهش... حواست باشه نمیخوام اسب ببینی (بلند)
ات: ه... ها، باشه(خنده ریز)
تهیونگ: به چی میخندی
ات: هیچی
تهیونگ: حالا هر شب میدونم میای منتظرتم
ات: منم منتظرم تا وقتش بشه بیام
هر دو:(خنده)
تهیونگ: ات
ات: بله
سیاهی *
بهوش اومدم تو خونه تهیونگ بودم
ات: انقدر بی خبر بیهوشم کردی؟
تهیونگ: خب حالا مگه چیه
ات: هیچ
تهیونگ: یه لحظه... بیا
ات: وای مرسی... از کجا فهمیدی شیر کاکائو دوست دارم
تهیونگ: حدس زدم
ات:(لبخند)
داشتم شیر کاکائو میخوردم که
ات: میگم تهیونگ
تهیونگ: بله
ات: من چجوری میتونم پیش تو زندگی کنم
تهیونگ: باید بکشمت... چطور؟
ات: من میخوام پیش تو زندگی کنم
تهیونگ: چرا
ات: اینجا رو بیشتر از دنیای انسانا دوست دارم... تو باید منو بکشی؟
تهیونگ: اره... ولی نمیکشم
ات: نه اگه قراره بمیرم... نمبدونم
تهیومگ: تو اخرش میای دستم چاقو میدی بکشمت
ات: راه دیگه ای نیست؟
تهیونگ چرا... باید خودتو بکشی...ولی همینجا
ات: اینو بیشتر میپسندم... تا حالا کسیو کشتی؟
تهیونگ: نهه
ات: هووم... فکر کنم دیگه باید برم
تهیونگ: باشه، بای
یه لحظه دنیا تار شد و دوباره واضح جلوی دانشگاه پیش ماشین وایساده بودم رفتم سوار شدمو برگشتم خونه
تهیونگ ویو *
ات که رفت نشسته بودم فکر می کردم که یه صدایی از اتاق کارم شنیدم رفتم ببینم صدای چیه که...
ادامه دارد
شرط
۱۴ لایک
۸کامنت
۲۰.۳k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.