با دیدن تو
با دیدن تو
تعریفم از عشق تغییر کرد
نه میخواهم برای تو بمیرم
و نه به کوه و صحرا بزنم
نه قرار است فرهادِ بیستون شوم
و نه چون مجنون
بیابانگرد
من فقط دوست دارم روبرویم بشینی
ساعتها نگاهت کنم
تا زمان فراموشم شود
و با لبخندت یادآوری کنی
خواب نیستم
دوست دارم موهایت را که میبافی
کنارت نشسته باشم
و شبها بیخوابی به سرت بزند
تا برایم شعر بخوانی
دوست دارم توی آینه
یکی دو موی سپید ببینی
و بگویی
با هم پیر شدیم... #رضا_ترخانی
.
.
تعریفم از عشق تغییر کرد
نه میخواهم برای تو بمیرم
و نه به کوه و صحرا بزنم
نه قرار است فرهادِ بیستون شوم
و نه چون مجنون
بیابانگرد
من فقط دوست دارم روبرویم بشینی
ساعتها نگاهت کنم
تا زمان فراموشم شود
و با لبخندت یادآوری کنی
خواب نیستم
دوست دارم موهایت را که میبافی
کنارت نشسته باشم
و شبها بیخوابی به سرت بزند
تا برایم شعر بخوانی
دوست دارم توی آینه
یکی دو موی سپید ببینی
و بگویی
با هم پیر شدیم... #رضا_ترخانی
.
.
۶۹۲
۰۴ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.