پارت۹
ویو یونگی
داشتم بهش درباره ی اینکه چطور عاشقش شدم میگفتم که به صورتش نگاه کردم دیدم خوابیده مثلاً داشتم حرف میزدم گرفته خوابیده آروم از کنارش بلند شدم و از اتاق خارج شدم که دیدم دکتر هم دقیقا میخواست بیاد توی اتاق که با دیدن من گفت
دکتر:اومده بودم بهتون بگم که میتونید بیمار و مرخص کنید
-ممنون که گفتید
دکتر: وظیفه بود
بعد از رفتن دکتر دوباره به داخل اتاق برگشتم و به سومی نگاه کردم خیلی عمیق خواب بود آروم به سمتش رفتم و صداش میکردم که بعد از چند بار بیدار شد
ویو سومی
با صدای یونگی از خواب بیدار شدم به تخت تکیه دادم که
-بیا برین خونه مرخص شدی
+اوهوم باشه
پاهام و از تخت پایین آوردم و از جام بلند شدم که یهو تعادلم و از دست دارم داشتم میوفتادم که از پشت کشیده شدم و توی بغل یونگی افتادم
-حالت خوبه
+آره
-میتونی راه بری
+نمیدونم
-صبر کن
از پاهام گرفت و براید استایل بغلم کرد
+نه میوفتم بزارم زمین
-نترس نمیزارم بیوفتی
+آخه....
-بهم اعتماد نداری
باید کاری کنم فکر کنه دوسش دارم برای همین گفتم
+چرا اعتماد دارم
-پس نگران نباش
+باشه
بعد از اینکه از اتاق بیرون اومد به سمت پارکینگ رفت منو توی ماشین گذاشت خودشم کنارم نشست
-حرکت کن
بعد از حرفش راننده به سمت خونه حرکت کرد سرم و روی شونه اش گذاشتم که از کمرم بلندم کرد و روی پا..ها..ش گذاشت دستاش و دورم حلقه کرده بود و سرشم توی گر..د..نم فرو برد
+میشه ولم کنی
سرش و از گرد...نم بیرون آورد و سرش و روی شونه ام گذاشت و نزدیک گوشم شروع به حرف زدن کرد
-چرا
+بدم میاد
-ولی من خوشم میاد
+لطفااااا(کیوت)
بعد از حرفم گونه ام و گاز گرفت که جیغِ آرومی کردم
+در..د دا...ره
- تقصیره خودته خیلی کیوتی میخوام بخورمت
+مگه آدم میخوری
-.......
ادامه دارد
یکم دیگه یا فردا پارت بعدی و میزارم
داشتم بهش درباره ی اینکه چطور عاشقش شدم میگفتم که به صورتش نگاه کردم دیدم خوابیده مثلاً داشتم حرف میزدم گرفته خوابیده آروم از کنارش بلند شدم و از اتاق خارج شدم که دیدم دکتر هم دقیقا میخواست بیاد توی اتاق که با دیدن من گفت
دکتر:اومده بودم بهتون بگم که میتونید بیمار و مرخص کنید
-ممنون که گفتید
دکتر: وظیفه بود
بعد از رفتن دکتر دوباره به داخل اتاق برگشتم و به سومی نگاه کردم خیلی عمیق خواب بود آروم به سمتش رفتم و صداش میکردم که بعد از چند بار بیدار شد
ویو سومی
با صدای یونگی از خواب بیدار شدم به تخت تکیه دادم که
-بیا برین خونه مرخص شدی
+اوهوم باشه
پاهام و از تخت پایین آوردم و از جام بلند شدم که یهو تعادلم و از دست دارم داشتم میوفتادم که از پشت کشیده شدم و توی بغل یونگی افتادم
-حالت خوبه
+آره
-میتونی راه بری
+نمیدونم
-صبر کن
از پاهام گرفت و براید استایل بغلم کرد
+نه میوفتم بزارم زمین
-نترس نمیزارم بیوفتی
+آخه....
-بهم اعتماد نداری
باید کاری کنم فکر کنه دوسش دارم برای همین گفتم
+چرا اعتماد دارم
-پس نگران نباش
+باشه
بعد از اینکه از اتاق بیرون اومد به سمت پارکینگ رفت منو توی ماشین گذاشت خودشم کنارم نشست
-حرکت کن
بعد از حرفش راننده به سمت خونه حرکت کرد سرم و روی شونه اش گذاشتم که از کمرم بلندم کرد و روی پا..ها..ش گذاشت دستاش و دورم حلقه کرده بود و سرشم توی گر..د..نم فرو برد
+میشه ولم کنی
سرش و از گرد...نم بیرون آورد و سرش و روی شونه ام گذاشت و نزدیک گوشم شروع به حرف زدن کرد
-چرا
+بدم میاد
-ولی من خوشم میاد
+لطفااااا(کیوت)
بعد از حرفم گونه ام و گاز گرفت که جیغِ آرومی کردم
+در..د دا...ره
- تقصیره خودته خیلی کیوتی میخوام بخورمت
+مگه آدم میخوری
-.......
ادامه دارد
یکم دیگه یا فردا پارت بعدی و میزارم
۲.۹k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.