★پـــــارت 𝟨||فـــــیـــــک عــــشــــق کــــاری★
★پـــــارت 𝟨||فـــــیـــــک عــــشــــق کــــاری★
(پرش زمانی به صبح)
ات ویو:
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم سرویس و کارای لازمو انجام دادم لباسمو عوض کردم و از اتاق بیرون اومدم هم زمان با من رئیس کیم هم از اتاق بیرون اومد
ات:سلام رئیس ... صبحتون بخیر
تهیونگ:سلام ات صبح تو ام بخیر(لبخند)
(از پله ها پایین اومدن و نشستن سر میز صبحانه بعد چند مین صبحونهشونو خوردن و تهیونگ گفت که ات آماده بشه که راه بیوفتن)
ات ویو:
رفتم توی اتاقم و آماده شدم از اتاق خارج شدم و از پله ها پایین اومدم رئیس نبود احتمالا توی ماشینه رفتم سمت ماشین و دیدم منتظر من نشسته درو باز کردم و نشستم بعد چند مین رسیدیم به شرکت از ماشین پیاده شدم و پشت رئیس راه میرفتم تا اینکه رسیدیم به طبقه خودمون تا رسیدیم دیدم بورام داره به ما نگاه میکنه زیاد ازش خوشم نمیاد خیلی فضول و آب زیر گاهِ همین که من و رئیس رو باهم دید دویید سمتمون)
بورام:سلام ات سلام رئیس(تعظیم)
ات:سلام
تهیونگ:سلام بورام چه عجب زود اومدی(پوزخند)
بورام:رئیس من همیشه به موقع میام(خنده)
تهیونگ:خب دیگه برو سرکارت
بورام:باشه اما یه سوال داشتم مستر کیم
تهیونگ:مستر کیم؟(با حالت سوالی نگاهش کرد)
بورام:خب دوست داری بگم تهیونگ؟
تهیونگ:بورام مسخره بازی درنیار سریع حرفتو بزن میخوام برم(داد،عصبی)
بورام:باشه باشه عصبی نشو ... میخواستم بپرسم چرا(مکث)عا هیچی ولش کن یادم رفت
تهیونگ:(پوکر نگاهش کرد)ات بیا بریم
ات:بله چشم
(رفتن داخل اتاق)
تهیونگ:ات
ات:بله رئیس؟
تهیونگ:برنامه امروزمو بگو
ات:چشم(درحال خوندن)
تهیونگ:پس امروز کارمون زیاده درسته؟
ات:بله(خنده)
تهیونگ:الان ساعت چنده؟
ات:𝟫:𝟤𝟧
تهیونگ:خب پس واسه جلسه هنوز زیاد مونده
ات:بله
(پرش زمانی به موقع استراحت کارمندا)
ات ویو:
از اتاق رئیس اومدم بیرون و رفتم یه نوشیدنی برای خودم درست کنم که بورام رو دیدم وای چقد رو مخه
بورام:سلام ات جونم خوبی؟
ات:خوبم مرسی تو چطوری؟
بورام:خوبم عزیزم
ات:کاری داری؟
بورام:نه فقط میخوام وقت استراحتمو با همکار قشنگم بگذرونم
ات:(میدونستم یه نقشه ای داره)
||ادامــــه دارد ...||
(پرش زمانی به صبح)
ات ویو:
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم سرویس و کارای لازمو انجام دادم لباسمو عوض کردم و از اتاق بیرون اومدم هم زمان با من رئیس کیم هم از اتاق بیرون اومد
ات:سلام رئیس ... صبحتون بخیر
تهیونگ:سلام ات صبح تو ام بخیر(لبخند)
(از پله ها پایین اومدن و نشستن سر میز صبحانه بعد چند مین صبحونهشونو خوردن و تهیونگ گفت که ات آماده بشه که راه بیوفتن)
ات ویو:
رفتم توی اتاقم و آماده شدم از اتاق خارج شدم و از پله ها پایین اومدم رئیس نبود احتمالا توی ماشینه رفتم سمت ماشین و دیدم منتظر من نشسته درو باز کردم و نشستم بعد چند مین رسیدیم به شرکت از ماشین پیاده شدم و پشت رئیس راه میرفتم تا اینکه رسیدیم به طبقه خودمون تا رسیدیم دیدم بورام داره به ما نگاه میکنه زیاد ازش خوشم نمیاد خیلی فضول و آب زیر گاهِ همین که من و رئیس رو باهم دید دویید سمتمون)
بورام:سلام ات سلام رئیس(تعظیم)
ات:سلام
تهیونگ:سلام بورام چه عجب زود اومدی(پوزخند)
بورام:رئیس من همیشه به موقع میام(خنده)
تهیونگ:خب دیگه برو سرکارت
بورام:باشه اما یه سوال داشتم مستر کیم
تهیونگ:مستر کیم؟(با حالت سوالی نگاهش کرد)
بورام:خب دوست داری بگم تهیونگ؟
تهیونگ:بورام مسخره بازی درنیار سریع حرفتو بزن میخوام برم(داد،عصبی)
بورام:باشه باشه عصبی نشو ... میخواستم بپرسم چرا(مکث)عا هیچی ولش کن یادم رفت
تهیونگ:(پوکر نگاهش کرد)ات بیا بریم
ات:بله چشم
(رفتن داخل اتاق)
تهیونگ:ات
ات:بله رئیس؟
تهیونگ:برنامه امروزمو بگو
ات:چشم(درحال خوندن)
تهیونگ:پس امروز کارمون زیاده درسته؟
ات:بله(خنده)
تهیونگ:الان ساعت چنده؟
ات:𝟫:𝟤𝟧
تهیونگ:خب پس واسه جلسه هنوز زیاد مونده
ات:بله
(پرش زمانی به موقع استراحت کارمندا)
ات ویو:
از اتاق رئیس اومدم بیرون و رفتم یه نوشیدنی برای خودم درست کنم که بورام رو دیدم وای چقد رو مخه
بورام:سلام ات جونم خوبی؟
ات:خوبم مرسی تو چطوری؟
بورام:خوبم عزیزم
ات:کاری داری؟
بورام:نه فقط میخوام وقت استراحتمو با همکار قشنگم بگذرونم
ات:(میدونستم یه نقشه ای داره)
||ادامــــه دارد ...||
۹۱۲
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.