چند پارتی فرند شیپ:)🤍 pt 1
جیمین « خداوندا به فریاد دلم رس...کس بی کس تویی من مانده بی کس:/ تهیونگ قرزندم خب یه جواب قطعی به من بده خداوکیلی...چیکار کنم به هیونگ بگم میای یا نه
تهیونگ « خدایاااا گیری کردیما...کجا میریم خو؟
جیمین « میریم ویلای جونگ این هیونگ تو ججو...do you have any problem?
تهیونگ « بگو بکهیونم هست توروخدا:))
جیمین « مشکل شنوایی پیدا کردی فرزندم؟:/
گفتم که جونگ این منو تو و بکهیون رو دعوت کرده ویلاش...تهیونگ؟ کجایی؟
تهیونگ « نوچ نوچ *افسوس خوردن* جیمین نمیخوای توهم بیای چمدونت رو ببندی؟
جیمین « 눈_눈
.
.
کای « اوکی پس منتظرتونم...بای بای!...امروز تولد بکهیون بود برای همین اون و جیمین و تهیونگ از بی تی اس رو دعوت کرده بودم ویلا تا جشنی برای بکی بگیریم...چون تهیونگ دوست خوب بکیه...
پرش زمانی//
جیمین « وادفاخ...یونتانو چرا آوردی؟
تهیونگ « تورو سننه؟ 눈_눈
جیمین « چاره داشتم میکشتمت...توف بت...اهم عین آدم باش آبرو گروهمونو نبری...آخ راستی هدیه منو از تو ماشین آوردی؟
تهیونگ « آره بابا خیالت تخت...زنگو بزن با تشکر
جیمین « کاش میدادمت به بادیگاردای دم در بخورنت🗿
.
.
.
کای « خوش اومدین پسرا...چخبر؟ کامبکی در کار نیس؟
جیمین «* لبخند ملیح* خیر هیونگ...شما چی؟
کای « به خواست خداوند سوهو اعظم با کمپانی صحبت کرده قراره بریم تو کارش...
تهیونگ « بسیار عالی...بنظرتون این شازده کی میاد؟ من دلم کیک میخواد!
جیمین «* زدن به پای تهیونگــ...ام شوخی میکنه...
کای « خنده* فک کنم الاناس که برس....دینگ دینگ* اومد!
تهیونگ « خدایاااا گیری کردیما...کجا میریم خو؟
جیمین « میریم ویلای جونگ این هیونگ تو ججو...do you have any problem?
تهیونگ « بگو بکهیونم هست توروخدا:))
جیمین « مشکل شنوایی پیدا کردی فرزندم؟:/
گفتم که جونگ این منو تو و بکهیون رو دعوت کرده ویلاش...تهیونگ؟ کجایی؟
تهیونگ « نوچ نوچ *افسوس خوردن* جیمین نمیخوای توهم بیای چمدونت رو ببندی؟
جیمین « 눈_눈
.
.
کای « اوکی پس منتظرتونم...بای بای!...امروز تولد بکهیون بود برای همین اون و جیمین و تهیونگ از بی تی اس رو دعوت کرده بودم ویلا تا جشنی برای بکی بگیریم...چون تهیونگ دوست خوب بکیه...
پرش زمانی//
جیمین « وادفاخ...یونتانو چرا آوردی؟
تهیونگ « تورو سننه؟ 눈_눈
جیمین « چاره داشتم میکشتمت...توف بت...اهم عین آدم باش آبرو گروهمونو نبری...آخ راستی هدیه منو از تو ماشین آوردی؟
تهیونگ « آره بابا خیالت تخت...زنگو بزن با تشکر
جیمین « کاش میدادمت به بادیگاردای دم در بخورنت🗿
.
.
.
کای « خوش اومدین پسرا...چخبر؟ کامبکی در کار نیس؟
جیمین «* لبخند ملیح* خیر هیونگ...شما چی؟
کای « به خواست خداوند سوهو اعظم با کمپانی صحبت کرده قراره بریم تو کارش...
تهیونگ « بسیار عالی...بنظرتون این شازده کی میاد؟ من دلم کیک میخواد!
جیمین «* زدن به پای تهیونگــ...ام شوخی میکنه...
کای « خنده* فک کنم الاناس که برس....دینگ دینگ* اومد!
۸۰.۸k
۱۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.