پارت ¹²
_ت...تو چرا عینجوری عی؟
+م...م..ی.ظ...ه...و..ول..،م ک...ن...ی؟م...من...هیچ....ی..ا..ز..حر..فات...ی
سر ..د..ر..ن..نمیی...ارم
_چرا ؟چرااا؟چراا انقدد کیوتووو سر بهه هواییی هوم؟جواب بدع
+فاخ؟چ..چیشد؟
یهو لبشو رو لبم گذاش
همینجوری مونده بودم
وقتی ب خدم عومدم بعد چن ثانسه تقلا کردم ک ولم کنه اما نکرد بالاخره بعد کلی تقلا ولم کرد
_چرا از دست من فرار میکنی هوم؟جواب بده چرا ساکتی؟
+یهو با دادی ک زد توی خدم جمع شدم
_جواب بدهه بدووووو چراا ساکتییی (یقه ی ا.ت رو گرف)
+سعی کردم از خدم جداش کنم ک نتونستم
یهو با شتاب ولم کرد ک پرت شدم گوشه ی دیوار و سرم محکم ب دیوار خورد
_هنوز نفهمیدی ها؟هنوز نفهمیدیییییی؟(رف سمت ا.ت )
+..چ...چی...چیو؟...م..من..ن..می..دو...ن..م...د..دار...ی..ا...از....چ..چی...حرف م..میزنی
_من....منننن دوستتت دارمم لعنتییی چرا نمیخای بفهمییی؟
+(رف ت شک)
_هوم از سکوتت معلومه(پوزخند)
+ک...کوک....م...من ....خاستم ادامه ی حرفو بگم ک با لگدی ک توی شکمم خورد ساکت شدم
_چیه هرزه؟جوابی غیر از بهونه داری؟هوم حتمن بخاطر عین نمیخای ک رل بزنین ع ن موقع خوب نمیتونی بری هرزگی زیر بقیه ی مردا یادم رفده بود
+.......
_هرزه ی بدبخ(کوک؟ازت بعیده فرزندم)
و ی لگد دیگه خیلی خیلی محکم زد ب شکممو بلافاصله درو باز کردمو رف
من نمیتونشتم حتا از درد کمک بخام ب خدم داشدم میپچیدم و گهگاهی ناله های ریزی میکردم(حالا انگا حاملس😂😂)
نکته:عم ا.ت کلن شکمشو عیناش ی مشکل خاصی دارع نباید زیاد بش لگدایه محکم یا مظت یا هرچیزه دیگع عی بخورع وگرنه......(الن میبینید چی سرش میاد)
شت سرفه هام شروع شدن اما عونا سرفه ی ساده نبودن....عونا سرفه های خونی بودن
بخاطر سرفه عم خون داخل جاهای مختلف ک نزدیکم بودن پخش شد
کم کم سرفه جاظو با بالا اوردن خون عوض کرد
عون موقع هیچی نمیفهمیدم فق داظدم ب هین فک میکردم ک چی شد به روز افتادم؟چ گناهی انجام دادم خدا؟اصلا تو صدامو میشنوی؟میفهمی چی میگم؟خسته شدم دیگه بسه
ک بالا اوردنم شدیدتر شد یهو دیدم ک در باز شد کوک بود چراغ امیدی ت دلم روظن ظد ک یکی هست ب دادم برسه ولی ن پوزخندی زد و گوظیشو از تو اتاق ورداشت خاست بره ک گف:هرزه ها لیاقتظون عینه باید بمیرن
تنها امیدمم رفت....
دیگه کسی نیست تموم ظد داستان زندگیم
از کم خون شونم چشمام کم کم سیاهی رفت خاستم خدمو بیدار نگهدارم ک نشد و چظمام بسته ظد
**********
وقتی بیدار شدم........
اسپویل قسمت بعد:چرا دلیل رفتارت چیه فقط بخاژر عینکه ردت کردم؟،ببریدش انباری ،ا.تتتتتتتت نهههههه، منوو بجاششش بکشیدددد،ولش کننن چی ازجونشش میخاییی،بکشیدش.
پارت بعدی زیادی غمگینه پس خدتونو اماده کنید
+م...م..ی.ظ...ه...و..ول..،م ک...ن...ی؟م...من...هیچ....ی..ا..ز..حر..فات...ی
سر ..د..ر..ن..نمیی...ارم
_چرا ؟چرااا؟چراا انقدد کیوتووو سر بهه هواییی هوم؟جواب بدع
+فاخ؟چ..چیشد؟
یهو لبشو رو لبم گذاش
همینجوری مونده بودم
وقتی ب خدم عومدم بعد چن ثانسه تقلا کردم ک ولم کنه اما نکرد بالاخره بعد کلی تقلا ولم کرد
_چرا از دست من فرار میکنی هوم؟جواب بده چرا ساکتی؟
+یهو با دادی ک زد توی خدم جمع شدم
_جواب بدهه بدووووو چراا ساکتییی (یقه ی ا.ت رو گرف)
+سعی کردم از خدم جداش کنم ک نتونستم
یهو با شتاب ولم کرد ک پرت شدم گوشه ی دیوار و سرم محکم ب دیوار خورد
_هنوز نفهمیدی ها؟هنوز نفهمیدیییییی؟(رف سمت ا.ت )
+..چ...چی...چیو؟...م..من..ن..می..دو...ن..م...د..دار...ی..ا...از....چ..چی...حرف م..میزنی
_من....منننن دوستتت دارمم لعنتییی چرا نمیخای بفهمییی؟
+(رف ت شک)
_هوم از سکوتت معلومه(پوزخند)
+ک...کوک....م...من ....خاستم ادامه ی حرفو بگم ک با لگدی ک توی شکمم خورد ساکت شدم
_چیه هرزه؟جوابی غیر از بهونه داری؟هوم حتمن بخاطر عین نمیخای ک رل بزنین ع ن موقع خوب نمیتونی بری هرزگی زیر بقیه ی مردا یادم رفده بود
+.......
_هرزه ی بدبخ(کوک؟ازت بعیده فرزندم)
و ی لگد دیگه خیلی خیلی محکم زد ب شکممو بلافاصله درو باز کردمو رف
من نمیتونشتم حتا از درد کمک بخام ب خدم داشدم میپچیدم و گهگاهی ناله های ریزی میکردم(حالا انگا حاملس😂😂)
نکته:عم ا.ت کلن شکمشو عیناش ی مشکل خاصی دارع نباید زیاد بش لگدایه محکم یا مظت یا هرچیزه دیگع عی بخورع وگرنه......(الن میبینید چی سرش میاد)
شت سرفه هام شروع شدن اما عونا سرفه ی ساده نبودن....عونا سرفه های خونی بودن
بخاطر سرفه عم خون داخل جاهای مختلف ک نزدیکم بودن پخش شد
کم کم سرفه جاظو با بالا اوردن خون عوض کرد
عون موقع هیچی نمیفهمیدم فق داظدم ب هین فک میکردم ک چی شد به روز افتادم؟چ گناهی انجام دادم خدا؟اصلا تو صدامو میشنوی؟میفهمی چی میگم؟خسته شدم دیگه بسه
ک بالا اوردنم شدیدتر شد یهو دیدم ک در باز شد کوک بود چراغ امیدی ت دلم روظن ظد ک یکی هست ب دادم برسه ولی ن پوزخندی زد و گوظیشو از تو اتاق ورداشت خاست بره ک گف:هرزه ها لیاقتظون عینه باید بمیرن
تنها امیدمم رفت....
دیگه کسی نیست تموم ظد داستان زندگیم
از کم خون شونم چشمام کم کم سیاهی رفت خاستم خدمو بیدار نگهدارم ک نشد و چظمام بسته ظد
**********
وقتی بیدار شدم........
اسپویل قسمت بعد:چرا دلیل رفتارت چیه فقط بخاژر عینکه ردت کردم؟،ببریدش انباری ،ا.تتتتتتتت نهههههه، منوو بجاششش بکشیدددد،ولش کننن چی ازجونشش میخاییی،بکشیدش.
پارت بعدی زیادی غمگینه پس خدتونو اماده کنید
۳۴.۷k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.