شینپی (پارت ۱۹)
ا/ت : خب پس الانم مست کنین .
جیمین : جلوی تو؟ (با پوزخند) زدم زیر خنده .
ا/ت : میخواین بگم سینا هم بیاد؟
کوک : نه مرسی .
ا/ت : چرا؟
کوک : هرموقع منو میبینه کم مونده با نگاهش بخورتم
ا/ت : دلتم بخواد پسر به این خوبی . تهیونگ نیشش باز شد .
ته : او...خبریه؟
ا/ت : بله خبر اینه که سینا داداشمه . نیشش بسته شد.
نامجون : جدی داداشته؟
ا/ت : نه ولی باهم بزرگ شدیم ، مثل خواهر برداریم.
نامجون : بیشتر میخوره رئیسش باشی انقدر دستور میدی .
ا/ت : بهتره ندونسته قضاوت نکنی .
بازم هیچکاری نکردن .
ا/ت : پاشین . پاشین یکم تمرین کنین . بالاخره که از اینجا میرین ، نباید تو کارتون افت کنین .
نامجون : عه جدی؟ مطمئنی آزادمون میکنی؟(با پوزخند)
ا/ت : بامزه بازی درنیار . گفتم بلند شین!
گوشیم رو وصل کردم به اسپیکر های کنار تلویزیون .
ا/ت : با mic drop شروع می کنیم . آهنگ رو پلی کردم . اولش تنبل بازی درآوردن ولی بعدش حس آهنگ گرفتشون و درست اجرا کردن . دیدن اجراشون از نزدیک خیلی کیف میده ، من که هیچوقت نتونستم برم کنسرت .***ا/ت : خسته نباشید آقایون .
خسته بودن و عرق کرده بودن . یکی یکی رفتن تا دوش بگیرن . منم رفتم توی راهرو نشستم تا یه وقت فرار نکنن برن . روی زمین چهارزانو نشسته بودم که جیهوپ از اتاق دراومد .
جیهوپ : چرا اینجا نشستی؟
ا/ت : همینجوری . شونه بالا انداخت و رفت توی پذیرایی . همشون که اومدن منم رفتم توی پذیرایی .*** ا/ت : خوابتون نمیاد؟ چرا نمیرین بخوابین؟
جیمین : ما هرشب همینجا میخوابیم . مثل اینکه خیلی چیزا هست که سینا بهم نگفته .
ا/ت : جدی؟! روی کاناپه؟
ته : تشک میندازیم .
ا/ت : اوکی پس جاهاتونو بندازین ، منم میرم . و خیلی نمایشی از پذیرایی اومد بیرون .***وقتی که بالاخره چراغارو خاموش کردن و حرف زدنشون تموم شد و حتی خرو پف چندتاشون هم بلند شد ، آروم در پذیرایی رو باز کردم و بی سر و صدا یه گوشه نشستم .
#فیک_بی_تی_اس #فیک
جیمین : جلوی تو؟ (با پوزخند) زدم زیر خنده .
ا/ت : میخواین بگم سینا هم بیاد؟
کوک : نه مرسی .
ا/ت : چرا؟
کوک : هرموقع منو میبینه کم مونده با نگاهش بخورتم
ا/ت : دلتم بخواد پسر به این خوبی . تهیونگ نیشش باز شد .
ته : او...خبریه؟
ا/ت : بله خبر اینه که سینا داداشمه . نیشش بسته شد.
نامجون : جدی داداشته؟
ا/ت : نه ولی باهم بزرگ شدیم ، مثل خواهر برداریم.
نامجون : بیشتر میخوره رئیسش باشی انقدر دستور میدی .
ا/ت : بهتره ندونسته قضاوت نکنی .
بازم هیچکاری نکردن .
ا/ت : پاشین . پاشین یکم تمرین کنین . بالاخره که از اینجا میرین ، نباید تو کارتون افت کنین .
نامجون : عه جدی؟ مطمئنی آزادمون میکنی؟(با پوزخند)
ا/ت : بامزه بازی درنیار . گفتم بلند شین!
گوشیم رو وصل کردم به اسپیکر های کنار تلویزیون .
ا/ت : با mic drop شروع می کنیم . آهنگ رو پلی کردم . اولش تنبل بازی درآوردن ولی بعدش حس آهنگ گرفتشون و درست اجرا کردن . دیدن اجراشون از نزدیک خیلی کیف میده ، من که هیچوقت نتونستم برم کنسرت .***ا/ت : خسته نباشید آقایون .
خسته بودن و عرق کرده بودن . یکی یکی رفتن تا دوش بگیرن . منم رفتم توی راهرو نشستم تا یه وقت فرار نکنن برن . روی زمین چهارزانو نشسته بودم که جیهوپ از اتاق دراومد .
جیهوپ : چرا اینجا نشستی؟
ا/ت : همینجوری . شونه بالا انداخت و رفت توی پذیرایی . همشون که اومدن منم رفتم توی پذیرایی .*** ا/ت : خوابتون نمیاد؟ چرا نمیرین بخوابین؟
جیمین : ما هرشب همینجا میخوابیم . مثل اینکه خیلی چیزا هست که سینا بهم نگفته .
ا/ت : جدی؟! روی کاناپه؟
ته : تشک میندازیم .
ا/ت : اوکی پس جاهاتونو بندازین ، منم میرم . و خیلی نمایشی از پذیرایی اومد بیرون .***وقتی که بالاخره چراغارو خاموش کردن و حرف زدنشون تموم شد و حتی خرو پف چندتاشون هم بلند شد ، آروم در پذیرایی رو باز کردم و بی سر و صدا یه گوشه نشستم .
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۱۵.۱k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.