تو مال منی:)
𝐏𝐚𝐫𝐭:۱۰
باشه منو بکشه چی؟ شت باید زودتر فرار کنم)
تهیونگ:ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت:ا ا اره م من خوبم م م مشکلی نیست ب ب ببخشید م م من باید ب ب برم میبینمت
تهیونگ:باشه
ویو تهیونگ
ا/ت موقعی که رفت یجوری بود احساس میکنم ترسیده بود، وقتی رفتم خونه باهش حرف میزنم...
ویو ا/ت
خیلی سریع از بیمارستان خارج شدم و رفتم تو ماشین
(پرش زمان به خونه)
وقتی رسیدم خونه خیلی عصبی بودم فقط میخواستم سریع برم از اونجا
اونوو:مامانی مامانی اومدی (ذوق) (بمیرم براش براشششش بچم 😢)
ا/ت:برو اونور اونوو
اونوو:باش(بغض میکنه)
رفتم تو اتاقم و خیلی سریع همه وسایلام رو جمع کردم
عذاب وجدان داشتم اونوو رو ترک میکنم
بغض کرده بودم
ویو نویسنده
ا/ت وسایل هاش رو خیلی سریع جمع میکنه اما یادش میره پول هاش و قرص هاش رو برداره
ویو ا/ت
منتظر بودم اونوو و خدمتکار و بقیه بخوابن
پرش زمان به ساعت ۱ شب
همه خوابیده بودن اروم در اتاقم رو باز کردم و وقتی اتاق اونوو رو دیدم بغض کردم رفتم تو اتاقش و و از پله ها رفتم پایین اروم در رو باز کردم که دیدم یکی از نگهبان ها داره میاد سمت من
#:خانم کیم کجا میرید؟
ا/ت:به تو ربطی نداره
اینو گفتم و از اونجا دور شدم
پرش زمان به خونه ی ا/ت: بعد حدود نیم ساعت دویدم رسیدم خونه که دیدم بیونگ هو(اونی که خونه رو ازش خریده) و یه زن اونجا بود که قیافش خیلی اشنا بود
تو شوک بودم که یهو بیونگ هو اومد نزدیکم ا/ت ببخشید زودتر بهت نگفتم ولی من خونه رو فروختم به یه خانم به اسم لیگی
لیگی:اوه میبینم که تو اینجایی ، چیشده که اومدی اینجا؟
ا/ت: گور تو گم کن از خونه ام(عصبی)
لیگی:اروم باش، ار.ث باباتو که نخوردم
ا/ت:گفتم گ.ورتو گم کن
بیونگ هو: اروم باشید خانم ا/ت:
ا/ت:من تا این عو.ضی نره هیچ جایی نمیرم
بیونگ:متاسفم ولی من خونه رو فرو.ختم به ایشون
لیگی:وسایلتو گذاشتم دم در البته ببخشید اگه کثیف شدن
ا/ت:کی بهت اجازه داده که با ک.ثیفت دست به وسایلم بزنی
لیگی: اقای بیونگ هو من دیگه میرم سرم درد گرفت
بیونگ هو: منم میرم شب خوش
لیگی رفت تو خونه و منم هرچقدر در میزدم باز نمیکرد
که...
امیدوارم خوشتون اومده باشه✨❤
باشه منو بکشه چی؟ شت باید زودتر فرار کنم)
تهیونگ:ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت:ا ا اره م من خوبم م م مشکلی نیست ب ب ببخشید م م من باید ب ب برم میبینمت
تهیونگ:باشه
ویو تهیونگ
ا/ت موقعی که رفت یجوری بود احساس میکنم ترسیده بود، وقتی رفتم خونه باهش حرف میزنم...
ویو ا/ت
خیلی سریع از بیمارستان خارج شدم و رفتم تو ماشین
(پرش زمان به خونه)
وقتی رسیدم خونه خیلی عصبی بودم فقط میخواستم سریع برم از اونجا
اونوو:مامانی مامانی اومدی (ذوق) (بمیرم براش براشششش بچم 😢)
ا/ت:برو اونور اونوو
اونوو:باش(بغض میکنه)
رفتم تو اتاقم و خیلی سریع همه وسایلام رو جمع کردم
عذاب وجدان داشتم اونوو رو ترک میکنم
بغض کرده بودم
ویو نویسنده
ا/ت وسایل هاش رو خیلی سریع جمع میکنه اما یادش میره پول هاش و قرص هاش رو برداره
ویو ا/ت
منتظر بودم اونوو و خدمتکار و بقیه بخوابن
پرش زمان به ساعت ۱ شب
همه خوابیده بودن اروم در اتاقم رو باز کردم و وقتی اتاق اونوو رو دیدم بغض کردم رفتم تو اتاقش و و از پله ها رفتم پایین اروم در رو باز کردم که دیدم یکی از نگهبان ها داره میاد سمت من
#:خانم کیم کجا میرید؟
ا/ت:به تو ربطی نداره
اینو گفتم و از اونجا دور شدم
پرش زمان به خونه ی ا/ت: بعد حدود نیم ساعت دویدم رسیدم خونه که دیدم بیونگ هو(اونی که خونه رو ازش خریده) و یه زن اونجا بود که قیافش خیلی اشنا بود
تو شوک بودم که یهو بیونگ هو اومد نزدیکم ا/ت ببخشید زودتر بهت نگفتم ولی من خونه رو فروختم به یه خانم به اسم لیگی
لیگی:اوه میبینم که تو اینجایی ، چیشده که اومدی اینجا؟
ا/ت: گور تو گم کن از خونه ام(عصبی)
لیگی:اروم باش، ار.ث باباتو که نخوردم
ا/ت:گفتم گ.ورتو گم کن
بیونگ هو: اروم باشید خانم ا/ت:
ا/ت:من تا این عو.ضی نره هیچ جایی نمیرم
بیونگ:متاسفم ولی من خونه رو فرو.ختم به ایشون
لیگی:وسایلتو گذاشتم دم در البته ببخشید اگه کثیف شدن
ا/ت:کی بهت اجازه داده که با ک.ثیفت دست به وسایلم بزنی
لیگی: اقای بیونگ هو من دیگه میرم سرم درد گرفت
بیونگ هو: منم میرم شب خوش
لیگی رفت تو خونه و منم هرچقدر در میزدم باز نمیکرد
که...
امیدوارم خوشتون اومده باشه✨❤
۱.۶k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.