(افروتیته من)

پارت: ۱۷
ناگهان نور زیادی درخشید که کتاب از دستمون افتاد، صفحه اول کتاب باز شد:
اخطار...
کتاب به صورت خودکار ورق زده شد صفحه بعدی:
کسی که این کتاب رو میخونی، دو تا راه داری...
ورق زده شد صفحه بعدی:
راه اول...
میتونی خیلی راحت کتاب رو ببندی و با آرامش به زندگیت ادامه میدی...
ورق زده شد صفحه بعدی:
راه دوم...
میتونی انتخاب کنی این کتاب رو بخونی، اما عواقبش پای خودته...
جونگکوک بهم نگاه کرد:
-ببین من دردسر نمیخوام، بهتره کتاب رو ببندیم
دستش رو گرفتم و مانع بسته شده کتاب شدم، روی شن ها نوشتم:
- انقدر ترسویی؟ من میخوام کتاب رو بخونم
- هر جور که میخوای فکر کنم، من کتاب رو باز نمیکنم
خودم کتاب رو ورق زدم، رو صفحه بعدی نوشته بود:
ای کسی که ادامه میدی، خوش اومدی...
امیدوارم برای فهمیدن حقایق این کتاب آماده باشی...
یادت باشه، من فقط حقیقت رو بهت میگم
به ورق زدن و خوندن کتاب ادامه دادم، متوجه شدم این کتاب فقط مخصوص جادوگران قصر بوده ، داخلش تمام آناتومی پری دریایی ها و چه چیزی براشون مفید و ضرر داره نوشته همچنین دارای سحر های عجیب و غریب بود که با دست خط مخصوص نوشته شده بود و نتونستم بخونم، رسیده بودم به وسط های کتاب که نوشته بود:
پری دریایی هایی که به سن قانونی میرسن میتونن روی خشکی به انسان تبدیل بشن اما اگر خیس بشن دوباره به حالت اول بر میگردن.
تا خواستم به جونگکوک کتاب رو نشون بدم صدایی اومد...