عشق فاجعه بار پارت ۱۰
[پرش زمانی] شب بود میخواستم یواش یواش بخوابم که یهو یه نفر در زد ا/ت :بیا تو تهیونگ: سلام چراغو روشن کردو زد تو چشمم ا/ت: تهیونگ خاموش کن چراغو میخوام بخوابم تهیونگ: الان نمیشه بخوابی پاشو یه چیزی بپوش بیا سوار ماشین شو ا/ت :
ساعت ۲ شب میخوای کجا ببری منو تهیونگ: تو کارت نباشه منم رفتم سر وقت کمدم ا/ت: بزار ببینم اینجا چی داریم تو کمدمو گشتم بعد ۱ دقه حاضر شدم یه جین جذب مشکی و یه درس شطرنجی طوسی و یه کت مشکی پوشیدم وای خیلی گنگ شده بودم رفتم پایین
تهیونگ رو پله ها منتظرم بود وای نمیدونی چقد هات شده بودششش تماما بلک بود یه شلوار زنجیر دار مشکی با پیرهن مشکی و کت مشکی کلا بلک بود خیلی خیلی هات بود و بهم گفت : آماده ای بریم ا/ت: آره
در ماشینو برام باز کردو دستمو گرفت
خودشم رفت پای فرمون آهنگ blood sweet گذاشت من عاشق این آهنگم [البته شما میتونین هر آهنگی که خودتون دوست دارینو تصور کنین] [پرش زمانی ] رسیدیم یه درخت یاس روی یه تپه بلند بود که همه سئول از روش معلوم بود نشستیم زیرش یه دفه تهیونگ از تو جیبش یه چاقو دراورد اول ترسیدم ولی بعد دیدم با چاقو رو درخت یه قلب کشید اول اسم منو خودشو توش نوشت ا/ت : وای تهیونگ چقد خوشگله یه لبخند زدو بعد محو شد نگاهشو گرفتم دیدم داره به یه قلب دیگه نگا میکنه که توش نوشته TL
ا/ت: صبر کن ببینم تو
تهیونگ: نه نه اون اسم مامانمه باور کن
قشنگ معلوم بود دستپاچه یه کاسه زیر نیم کاسشه شب تا صبح نتونستم بخوابم همش تو فکر این بودم Tl تهیونگ و کی میتونه باشهولی خب دیگه صبح باید برم پایین صبحونه بخورم رفتم پایین دیدم یه دختر کنار تهیونگ نشسته ا/ت: ایشون کی هستن
خاله : دختر خاله تهیونگ و دختر گل خودم اسمش لاراست لارا:سلام اون وقت تو کی باشی ا/ت : من ... خدمتکار نذاشت حرفمو تموم کنم
خدمتکار: دستیار جدیدمه نمیدونستم چی بگم همه رفتارشون عجیب شده بود تهیونگم که یه گوشه کز کرده بودو هیچی نمیگفت منم چیزی نگفتمو نشستم صبونمو خوردم لارا هم که بازو تهیونگو گرفته بود اون لحضه خیلی حسود و کفری شده بود داشتم میترکیدم که با حرفی لارا زد شک شدم
لارا: خب تهیونگ قرار ازدواجو واسه کی بزاریم همه ساکت شدن منم انقد شک بودم که چنگال از دستم لیز خورد
لارا: چیه ؟
خاله: هیچی دخترم تهیونگ نظرت تو چیه تهیونگ با یه حالت خیلی سرد گفت : هر وقت که تو بگی من دیگه نمیتونستم تحمل کنم ا/ت : من دیگه باید برم خیلی خونسرد رفتم بالا تا که رسیدم در اتاقم محکم بستمشو پشت در نشستم گریه کردم خیلی حال بدی داشتم میخواستم بترکم
ساعت ۲ شب میخوای کجا ببری منو تهیونگ: تو کارت نباشه منم رفتم سر وقت کمدم ا/ت: بزار ببینم اینجا چی داریم تو کمدمو گشتم بعد ۱ دقه حاضر شدم یه جین جذب مشکی و یه درس شطرنجی طوسی و یه کت مشکی پوشیدم وای خیلی گنگ شده بودم رفتم پایین
تهیونگ رو پله ها منتظرم بود وای نمیدونی چقد هات شده بودششش تماما بلک بود یه شلوار زنجیر دار مشکی با پیرهن مشکی و کت مشکی کلا بلک بود خیلی خیلی هات بود و بهم گفت : آماده ای بریم ا/ت: آره
در ماشینو برام باز کردو دستمو گرفت
خودشم رفت پای فرمون آهنگ blood sweet گذاشت من عاشق این آهنگم [البته شما میتونین هر آهنگی که خودتون دوست دارینو تصور کنین] [پرش زمانی ] رسیدیم یه درخت یاس روی یه تپه بلند بود که همه سئول از روش معلوم بود نشستیم زیرش یه دفه تهیونگ از تو جیبش یه چاقو دراورد اول ترسیدم ولی بعد دیدم با چاقو رو درخت یه قلب کشید اول اسم منو خودشو توش نوشت ا/ت : وای تهیونگ چقد خوشگله یه لبخند زدو بعد محو شد نگاهشو گرفتم دیدم داره به یه قلب دیگه نگا میکنه که توش نوشته TL
ا/ت: صبر کن ببینم تو
تهیونگ: نه نه اون اسم مامانمه باور کن
قشنگ معلوم بود دستپاچه یه کاسه زیر نیم کاسشه شب تا صبح نتونستم بخوابم همش تو فکر این بودم Tl تهیونگ و کی میتونه باشهولی خب دیگه صبح باید برم پایین صبحونه بخورم رفتم پایین دیدم یه دختر کنار تهیونگ نشسته ا/ت: ایشون کی هستن
خاله : دختر خاله تهیونگ و دختر گل خودم اسمش لاراست لارا:سلام اون وقت تو کی باشی ا/ت : من ... خدمتکار نذاشت حرفمو تموم کنم
خدمتکار: دستیار جدیدمه نمیدونستم چی بگم همه رفتارشون عجیب شده بود تهیونگم که یه گوشه کز کرده بودو هیچی نمیگفت منم چیزی نگفتمو نشستم صبونمو خوردم لارا هم که بازو تهیونگو گرفته بود اون لحضه خیلی حسود و کفری شده بود داشتم میترکیدم که با حرفی لارا زد شک شدم
لارا: خب تهیونگ قرار ازدواجو واسه کی بزاریم همه ساکت شدن منم انقد شک بودم که چنگال از دستم لیز خورد
لارا: چیه ؟
خاله: هیچی دخترم تهیونگ نظرت تو چیه تهیونگ با یه حالت خیلی سرد گفت : هر وقت که تو بگی من دیگه نمیتونستم تحمل کنم ا/ت : من دیگه باید برم خیلی خونسرد رفتم بالا تا که رسیدم در اتاقم محکم بستمشو پشت در نشستم گریه کردم خیلی حال بدی داشتم میخواستم بترکم
۵.۸k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.