عشق ناپایدار 💔 ■Part 20■
بعد از چند دقیقه رسیدم و زنگ زدم که خواهرم اومد در رو باز کرد
داهیون: اووو اومدی!
دایون: آره کارم زود تموم شد
داهیون: چیشد حالا؟
دایون: گفت میشه حلش کرد
داهیون: چه خوب اینکه عالیه
دایون: آره حالا مفصل برات تعریف میکنم لطفا نایون رو صدا کن بیاد
داهیون: باشه
داهیون رفت و چند دقیقه دیگه با نایون اومد ، بهش لبخندی زدم ولی اصلا بهم نگاه نکرد دستش رو گرفتم و از داهیون تشکر و خداحافظی کردم و باهم رفتیم تو ماشین نشستیم ، نایون تو راه حتی بهم نگاهم نکرد و معلوم بود از دستم ناراحته آخه خیلی بد سرش داد زدم هیچوقت اینجوری صدامو روش بلند نکرده بودم
دایون: نایون چیزی میخوای برات بگیرم؟
نایون: ....
دایون: قهری باهام؟
نایون: ....
ساکت شدم و دیگه چیزی نگفتم ، بعد از چند دقیقه رسیدیم خونه و رفتیم داخل خونه ، نایون بدو رفت توی اتاق خودش و در رو بست منم رفتم لباسم رو عوض کردم و رفتم توی اتاقش که دیدم با همون لباس نشسته پشت میزش و نقاشی میکشه ، رفتم نزدیکش و کنارش ایستادم
دایون: پاشو لباستو عوض کنم عزیزم
نایون: ....
دایون: نایون منو نگاه کن چرا الان باهام حرف نمیزنی هوم؟ خب ببخشید سرت داد زدم ولی مامانی توام خیلی لجبازی کردی باهام
نایون: ....
دایون: بلند شو لباستو عوض کنم با هم بریم غذا درست کنیم خب؟
نایون: نمیخوام
دایون: نایون من معذرت میخوام دیگه زیاده روی کردم دخترم حالا بلند شو عزیزم
نایون: نمیخوام برو بیرون
نمیدونستم باید چیکار کنم اون خیلی از دستم ناراحت بود دستش رو گرفتم که متوجه کبودی بزرگی روی دستای کوچولوش شدم
دایون: این چیه؟!
نایون: ....
دایون: نایون کی دستت رو اینجوری کرده؟
نایون: خواهرزاده وحشیت
نایون دستش رو محکم از توی دستای من کشید ، مثل اینکه نایون راست میگفت اون پسر خیلی اذیتش میکنه ، از اتاق رفتم بیرون و گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به داهیون
داهیون: بله
دایون: من بچمو به تو سپردم که مواظبش باشی این بود نگهداریت خوبه منم بچه ی تورو سیاه و کبود بفرستم خونه
داهیون: آخه چیشده؟!
دایون: پسرت زده بچه ی منو کبود کرده بعد میگی چیشده اگر نمیتونی بچتو آدم کنی من بیام بکنمش
داهیون: باشه دایون آروم باش خودم میدونم چیکارش کنم
دایون: تو اگر میدونستی که وضع بچت این نبود که
گوشی رو عصبانی قطع کردم و انداختمش رو مبل و ....
کپی ممنوع ❌
داهیون: اووو اومدی!
دایون: آره کارم زود تموم شد
داهیون: چیشد حالا؟
دایون: گفت میشه حلش کرد
داهیون: چه خوب اینکه عالیه
دایون: آره حالا مفصل برات تعریف میکنم لطفا نایون رو صدا کن بیاد
داهیون: باشه
داهیون رفت و چند دقیقه دیگه با نایون اومد ، بهش لبخندی زدم ولی اصلا بهم نگاه نکرد دستش رو گرفتم و از داهیون تشکر و خداحافظی کردم و باهم رفتیم تو ماشین نشستیم ، نایون تو راه حتی بهم نگاهم نکرد و معلوم بود از دستم ناراحته آخه خیلی بد سرش داد زدم هیچوقت اینجوری صدامو روش بلند نکرده بودم
دایون: نایون چیزی میخوای برات بگیرم؟
نایون: ....
دایون: قهری باهام؟
نایون: ....
ساکت شدم و دیگه چیزی نگفتم ، بعد از چند دقیقه رسیدیم خونه و رفتیم داخل خونه ، نایون بدو رفت توی اتاق خودش و در رو بست منم رفتم لباسم رو عوض کردم و رفتم توی اتاقش که دیدم با همون لباس نشسته پشت میزش و نقاشی میکشه ، رفتم نزدیکش و کنارش ایستادم
دایون: پاشو لباستو عوض کنم عزیزم
نایون: ....
دایون: نایون منو نگاه کن چرا الان باهام حرف نمیزنی هوم؟ خب ببخشید سرت داد زدم ولی مامانی توام خیلی لجبازی کردی باهام
نایون: ....
دایون: بلند شو لباستو عوض کنم با هم بریم غذا درست کنیم خب؟
نایون: نمیخوام
دایون: نایون من معذرت میخوام دیگه زیاده روی کردم دخترم حالا بلند شو عزیزم
نایون: نمیخوام برو بیرون
نمیدونستم باید چیکار کنم اون خیلی از دستم ناراحت بود دستش رو گرفتم که متوجه کبودی بزرگی روی دستای کوچولوش شدم
دایون: این چیه؟!
نایون: ....
دایون: نایون کی دستت رو اینجوری کرده؟
نایون: خواهرزاده وحشیت
نایون دستش رو محکم از توی دستای من کشید ، مثل اینکه نایون راست میگفت اون پسر خیلی اذیتش میکنه ، از اتاق رفتم بیرون و گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به داهیون
داهیون: بله
دایون: من بچمو به تو سپردم که مواظبش باشی این بود نگهداریت خوبه منم بچه ی تورو سیاه و کبود بفرستم خونه
داهیون: آخه چیشده؟!
دایون: پسرت زده بچه ی منو کبود کرده بعد میگی چیشده اگر نمیتونی بچتو آدم کنی من بیام بکنمش
داهیون: باشه دایون آروم باش خودم میدونم چیکارش کنم
دایون: تو اگر میدونستی که وضع بچت این نبود که
گوشی رو عصبانی قطع کردم و انداختمش رو مبل و ....
کپی ممنوع ❌
۷۰.۳k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.