عاشقانه های پاک
عاشقانه های پاک
#یَا_أَنِیسَ_أَلْقُلُوُب
.
.
.
#نیمه_شعبان بود و #جشن_عروسیمون!
آخرای مراسم بود و مهمونا مشغول خوردن شام بودن
زیر گوشم گفت
.
-بزنیم بیرون؟
+چییییی؟!!!! زشته آقا ناراحت میشن
-آخه تا یه ساعت دیگه عروس کشون و جیغ و بوق و کلی سر و صدا و #حق_الناس و ازین صوبتا .... بریم دیگه
+الهی! یکم از دعواهای بعد مامانا میترسم! ولی بریم
-خیلی نامحسوس برو بشین داخل ماشین دو دیقه دیگه میام !
+چش!
-فدای اون چشات بشم عاخه
+ا
.
.
.
خلاف تصورمون همه جلوی ماشین واستاده بودن که کجا بابا!!! واستین با هم بریم!!!خلاصه با بدبختی پیچوندیمشون!
.
.
.
+خب حالا کجا میریم آقا؟
-ترجیح میدم خودت حدس بزنی خانوم
-انقد خستم که توان فکر کردنم ندارم
+پس منتظر بمون تا برسیم
دستشو برد سمت ضبط و ترک مورد علاقم با صدای مورد علاقم پخش شد!
چشامو بستم و تمام اکسیژن هوا رو کشیدم بالا و سرتاپا گوش شدم...
.
.
.
افضل الأعمال دنـیا،دعا بـرای ظهوره
توجشن تو بهترین وقت،برا دعای ظهوره...
یا طلعه الرشیده بیا بیا بیا...
یا غره الحمیده بیا بیا بیا....
دعای اشکای دسته دسته،یتیم دل شکسته،دعای جون خسته ...
دعای همه چشم انتظارا،همه دل بی قرارا،همه ی جان نثارا...
اللهم عجل لولیک الفرج، اللهم عجل لولیک الفرج، اللهم عجل لولیک الفرج...
.
.
.
چشای خیسمو که واکردم از دیدن صحنه جلو روم بال در آوردم
برگشتم که بگم آخجووووووون ! دستم تو دستش بود و داشت نیگام میکرد !
یهو دست پاچه گفت -رسیدیم !!یاعلی خانوم ...!
.
.
.
هم قدم شدیم تو عبور از مزار مطهر شهدا سمت مزار شهدای گمنام...
.
.
.
#به_قلم_فاطمه_عزیزی
#کپی_با_ذکر_نام_و_تگ_حلالツ
.
#یَا_أَنِیسَ_أَلْقُلُوُب
.
.
.
#نیمه_شعبان بود و #جشن_عروسیمون!
آخرای مراسم بود و مهمونا مشغول خوردن شام بودن
زیر گوشم گفت
.
-بزنیم بیرون؟
+چییییی؟!!!! زشته آقا ناراحت میشن
-آخه تا یه ساعت دیگه عروس کشون و جیغ و بوق و کلی سر و صدا و #حق_الناس و ازین صوبتا .... بریم دیگه
+الهی! یکم از دعواهای بعد مامانا میترسم! ولی بریم
-خیلی نامحسوس برو بشین داخل ماشین دو دیقه دیگه میام !
+چش!
-فدای اون چشات بشم عاخه
+ا
.
.
.
خلاف تصورمون همه جلوی ماشین واستاده بودن که کجا بابا!!! واستین با هم بریم!!!خلاصه با بدبختی پیچوندیمشون!
.
.
.
+خب حالا کجا میریم آقا؟
-ترجیح میدم خودت حدس بزنی خانوم
-انقد خستم که توان فکر کردنم ندارم
+پس منتظر بمون تا برسیم
دستشو برد سمت ضبط و ترک مورد علاقم با صدای مورد علاقم پخش شد!
چشامو بستم و تمام اکسیژن هوا رو کشیدم بالا و سرتاپا گوش شدم...
.
.
.
افضل الأعمال دنـیا،دعا بـرای ظهوره
توجشن تو بهترین وقت،برا دعای ظهوره...
یا طلعه الرشیده بیا بیا بیا...
یا غره الحمیده بیا بیا بیا....
دعای اشکای دسته دسته،یتیم دل شکسته،دعای جون خسته ...
دعای همه چشم انتظارا،همه دل بی قرارا،همه ی جان نثارا...
اللهم عجل لولیک الفرج، اللهم عجل لولیک الفرج، اللهم عجل لولیک الفرج...
.
.
.
چشای خیسمو که واکردم از دیدن صحنه جلو روم بال در آوردم
برگشتم که بگم آخجووووووون ! دستم تو دستش بود و داشت نیگام میکرد !
یهو دست پاچه گفت -رسیدیم !!یاعلی خانوم ...!
.
.
.
هم قدم شدیم تو عبور از مزار مطهر شهدا سمت مزار شهدای گمنام...
.
.
.
#به_قلم_فاطمه_عزیزی
#کپی_با_ذکر_نام_و_تگ_حلالツ
.
۱.۹k
۲۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.