تک پارتی(درخواستی)
درخواستی
#تک_پارتی
#بومگیو
《وقتی روت نمیشد بوسش کنی..》
علامت ا.ت+ علامت بومگیو_
ویو ا.ت
های من کیم ا.ت هستم ۱۹ سالمه تو دانشکده حقوق درس میخونم و الان یه ساله که با آیدل بومگیو قرار میذاریم همو بیشتر از چیزی که فکرشو بکنین دوس داریم و قراره تو آینده باهم ازدواج کنیم
طبق روال از رو تخت پاشده و به طرف سرویس بهداشتی رفتم دستو صورتمو شستم آرایش ملایمی کردم لباس طوسیمو با دامن سیاهم پوشیده کتمو تنم کردم و با کیفم از خونه زدم بیرون تو راه بودم که گوشیم زنگ خورد بومگیو بود با دیدن اسمش ذوق کردم و گوشیو باز کردم..
+الوووو
بومگیو از ذوقت میخنده
_سلام پیشی کوچولوی من:)
عصبی میشی و میگی:من کوچولو نیستمم
_هستییی(میخنده)
عصبی میشی و میگی:قطع میکنم اصلا..
خواستی قطع کنی که با صداش متوقف شدی
_نه نههه وایسااا ببخشیدد
خندیدی که ادامه داد:حالت خوبه؟کجای؟
+اره اره خوبم تو راهم دارم میرم دانشگاه..
_ا.ت میشه امروز دانشگاهو بزنی زمین من الان یه هفتس که به خاطر دانشگاهت نمیتونم ببینمت!
ناراحت میشی ولی درکش میکنی!چون رسما صبح میری شب برمیگردی و فرصتی هم نیست جز گوشی با هم ارتباط داشته باشین!
+امم بومگیو ولی..
_تروخدا ا.ت دلم برات تنگ شدهه!
خواستی جوابشو بگی که گوشیت خاموش شد تففف شارژش تموم شده بود الان صدرصد بد حالیش میشه!
زود تاکسی میگیری و میری کمپانی وقتی رفتی تو منیجرت تورو میبره اتاقش و میره نفستو صدا دار میدی بیرون و در میزنی..
_بیا تو(بی حوصله)
وقتی رفتی تو با دیدنت زود بلند شد امد طرفت و محکم بغلت کرد..
_وای ا.تت من دیونهه شدمم چرا گوشیه بی صاحابتو خاموش کردییی!
تو هم بغلش میکنی و میگی:شارژش تموم شد بیب ببخشید..
نفس راحتی کشید و از بغلت در امدو به چشات زل زد
خیلی کیوت بود جوری که میخواستی از لباش ببوسی ولی خوب کم پیش میاد تو بوسه رو شروع کنی پس منتظر موندی تا اون اول شروع کنه..
بومگیو که خیره نگات شده بود گفت:چیزی میل داری پرنسس؟
یعنیی چی اینو نمیخوام لعنتیی لباتو میخوام!
دوباره خیره نگاش کردی تا چیزی حالیش شه ولی بومگیو چیزی حالی نشد خواست ازت جدا شه که مانعش شدی اینبار برگشت سمتت که تو دستاتو دور گردنش حلقه زدی و به لباش خیره شدی!
بومگیو که فهمیده بود چی میخوای خندید و خواست سربه سرت بذاره..
_چیزی شده چاگیا؟
+یا بومگیو میشه حرف نزنیم؟
رفتی جلوتر تا حالی شه که وقت بوسه است ولی اینبار نا امید شدی خواستی ازش جدا شی که محکم از کمرت گرفت که باعث شد بچسبی بهش
_بوسه طولانی میخوای بیب؟
خندیدی و گفتی:اره!
که اونم خندید و شروع کرد به محکم بوسیدنت:)..
The end...
#تک_پارتی
#بومگیو
《وقتی روت نمیشد بوسش کنی..》
علامت ا.ت+ علامت بومگیو_
ویو ا.ت
های من کیم ا.ت هستم ۱۹ سالمه تو دانشکده حقوق درس میخونم و الان یه ساله که با آیدل بومگیو قرار میذاریم همو بیشتر از چیزی که فکرشو بکنین دوس داریم و قراره تو آینده باهم ازدواج کنیم
طبق روال از رو تخت پاشده و به طرف سرویس بهداشتی رفتم دستو صورتمو شستم آرایش ملایمی کردم لباس طوسیمو با دامن سیاهم پوشیده کتمو تنم کردم و با کیفم از خونه زدم بیرون تو راه بودم که گوشیم زنگ خورد بومگیو بود با دیدن اسمش ذوق کردم و گوشیو باز کردم..
+الوووو
بومگیو از ذوقت میخنده
_سلام پیشی کوچولوی من:)
عصبی میشی و میگی:من کوچولو نیستمم
_هستییی(میخنده)
عصبی میشی و میگی:قطع میکنم اصلا..
خواستی قطع کنی که با صداش متوقف شدی
_نه نههه وایسااا ببخشیدد
خندیدی که ادامه داد:حالت خوبه؟کجای؟
+اره اره خوبم تو راهم دارم میرم دانشگاه..
_ا.ت میشه امروز دانشگاهو بزنی زمین من الان یه هفتس که به خاطر دانشگاهت نمیتونم ببینمت!
ناراحت میشی ولی درکش میکنی!چون رسما صبح میری شب برمیگردی و فرصتی هم نیست جز گوشی با هم ارتباط داشته باشین!
+امم بومگیو ولی..
_تروخدا ا.ت دلم برات تنگ شدهه!
خواستی جوابشو بگی که گوشیت خاموش شد تففف شارژش تموم شده بود الان صدرصد بد حالیش میشه!
زود تاکسی میگیری و میری کمپانی وقتی رفتی تو منیجرت تورو میبره اتاقش و میره نفستو صدا دار میدی بیرون و در میزنی..
_بیا تو(بی حوصله)
وقتی رفتی تو با دیدنت زود بلند شد امد طرفت و محکم بغلت کرد..
_وای ا.تت من دیونهه شدمم چرا گوشیه بی صاحابتو خاموش کردییی!
تو هم بغلش میکنی و میگی:شارژش تموم شد بیب ببخشید..
نفس راحتی کشید و از بغلت در امدو به چشات زل زد
خیلی کیوت بود جوری که میخواستی از لباش ببوسی ولی خوب کم پیش میاد تو بوسه رو شروع کنی پس منتظر موندی تا اون اول شروع کنه..
بومگیو که خیره نگات شده بود گفت:چیزی میل داری پرنسس؟
یعنیی چی اینو نمیخوام لعنتیی لباتو میخوام!
دوباره خیره نگاش کردی تا چیزی حالیش شه ولی بومگیو چیزی حالی نشد خواست ازت جدا شه که مانعش شدی اینبار برگشت سمتت که تو دستاتو دور گردنش حلقه زدی و به لباش خیره شدی!
بومگیو که فهمیده بود چی میخوای خندید و خواست سربه سرت بذاره..
_چیزی شده چاگیا؟
+یا بومگیو میشه حرف نزنیم؟
رفتی جلوتر تا حالی شه که وقت بوسه است ولی اینبار نا امید شدی خواستی ازش جدا شی که محکم از کمرت گرفت که باعث شد بچسبی بهش
_بوسه طولانی میخوای بیب؟
خندیدی و گفتی:اره!
که اونم خندید و شروع کرد به محکم بوسیدنت:)..
The end...
۱۴.۲k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.