اینم اون دو پارتی ( بخش اول)
#ᴛᴀᴇᴋᴏᴏᴋ
#twopart
Pov: kook view
ساعت نزدیکای ۳ بود و امشب تنهایی رفتم بار...
تهیونگ گفت امشب خستس نمیاد پس خودم رفتم...
وارد شدم و نشستم روی صندلی
-یه ویسکی لطفاً.
هدویتر روبه من برگشت و گفت: عه تو باز اومدی؟ الان میارم.
بعدش ویسکی رو آورد و سر صحبت رو باز کرد
& اون دوست خوشگلت کجاست؟
- امشب نمیاد
&حیف شد..میخواستم امشب بهش یه دختر خوشگل معرفی کنم...
- اون نیازی نداره
& چرا؟ نکنه تو ازش خوشت میاد؟
عصبی شده بودم...اون عوضی گیر داده بود به من.
شات ویسکی رو سر کشیدم و گفتم: به تو هیچ ربط ف.اکی ای نداره
و رفتم سر یه میز خالی نشستم
- امروز فقط میخوام بخوابم خر بودم اومدم بیرون...وای تهیونگ...لعنت بهت که نه اومدی و نه به من گفتی نرم
پیش خودم گفتم و نشستم و سرمو روی میز گذاشتم
صدا های دور و برم زیاد بود....همه تا آخرین حد ممکن نوشیده بودن و مست بودن....یه دفعه حس کردم دست یکی روی پاهام نشست..
& اوه چرا تنهایی؟
- جدی برای امروز بس نیستت
& چی شده عزیزم؟
- میبندی یا ببندمش؟
& اوه خوشگل وحشی واییی...خب نظرته بریم توی اتاق
دستش داشت با نوازش پام بالا تر میرفت و واقعا نمیدونستم چیکار کنم تا اینکه...
+تویه لعنتی کنارش چه غلطی داشتی میکردی؟
بالاخره اومد
خدای من عادیه دلم برای صداش یه ذره شده بوددد
& به تو چه ربطی داره
از فرصت استفاده کردم و دستشو گرفتم و از روی پام برداشتم و منتظر جواب تهیونگ شدم...
Pov: tae view
ساعت نزدیکای ۳ شب بود که کوک بهم پیام داد : بریم بار؟
خسته بودم جوابشو با یه《 نه 》خاتمه دادم.....
بعدش با فکر اینکه اگه الان همه ی ومپایر ها بهش حمله ور شن.....؟
سریع پوشیدم و زدم بیرون...
سریع با یه تاکسی که بزور گیر آورده بودم به بار رسیدم......
چشمامو چرخوندم....پشت یه میز خالی نشسته بود و؟
اون پسره....داشت باهاش چیکار میکرد؟
دستاش روی پاهاش بود؟
عنتر آقا....ده بار گفتم بجای شلوار زاپ دار شلوار درست و حسابی بپوش....چی داشت بهش میگفت؟
همینجوری داشتم نگاهشون میکردم که دیدم پسر داره از حدش فراتر میره
با قدمای سنگین به سمتشون رفتم و داد کشیدم....
+تویه لعنتی کنارش چه غلطی داشتی میکردی؟
و همزمان دستمو کوبیدم روی میز!
&به تو چه ربطی داره؟
+حاضر جوابی نکن.....داشتی چیکار میکردی باهاش؟چی میخوای ازش؟
رو به پسر گفتم و منتظر جوابش شدم که سرشو آورد جلو...
+گمشو اونور با اون بوی الکلت
&تو کی باشی؟
#twopart
Pov: kook view
ساعت نزدیکای ۳ بود و امشب تنهایی رفتم بار...
تهیونگ گفت امشب خستس نمیاد پس خودم رفتم...
وارد شدم و نشستم روی صندلی
-یه ویسکی لطفاً.
هدویتر روبه من برگشت و گفت: عه تو باز اومدی؟ الان میارم.
بعدش ویسکی رو آورد و سر صحبت رو باز کرد
& اون دوست خوشگلت کجاست؟
- امشب نمیاد
&حیف شد..میخواستم امشب بهش یه دختر خوشگل معرفی کنم...
- اون نیازی نداره
& چرا؟ نکنه تو ازش خوشت میاد؟
عصبی شده بودم...اون عوضی گیر داده بود به من.
شات ویسکی رو سر کشیدم و گفتم: به تو هیچ ربط ف.اکی ای نداره
و رفتم سر یه میز خالی نشستم
- امروز فقط میخوام بخوابم خر بودم اومدم بیرون...وای تهیونگ...لعنت بهت که نه اومدی و نه به من گفتی نرم
پیش خودم گفتم و نشستم و سرمو روی میز گذاشتم
صدا های دور و برم زیاد بود....همه تا آخرین حد ممکن نوشیده بودن و مست بودن....یه دفعه حس کردم دست یکی روی پاهام نشست..
& اوه چرا تنهایی؟
- جدی برای امروز بس نیستت
& چی شده عزیزم؟
- میبندی یا ببندمش؟
& اوه خوشگل وحشی واییی...خب نظرته بریم توی اتاق
دستش داشت با نوازش پام بالا تر میرفت و واقعا نمیدونستم چیکار کنم تا اینکه...
+تویه لعنتی کنارش چه غلطی داشتی میکردی؟
بالاخره اومد
خدای من عادیه دلم برای صداش یه ذره شده بوددد
& به تو چه ربطی داره
از فرصت استفاده کردم و دستشو گرفتم و از روی پام برداشتم و منتظر جواب تهیونگ شدم...
Pov: tae view
ساعت نزدیکای ۳ شب بود که کوک بهم پیام داد : بریم بار؟
خسته بودم جوابشو با یه《 نه 》خاتمه دادم.....
بعدش با فکر اینکه اگه الان همه ی ومپایر ها بهش حمله ور شن.....؟
سریع پوشیدم و زدم بیرون...
سریع با یه تاکسی که بزور گیر آورده بودم به بار رسیدم......
چشمامو چرخوندم....پشت یه میز خالی نشسته بود و؟
اون پسره....داشت باهاش چیکار میکرد؟
دستاش روی پاهاش بود؟
عنتر آقا....ده بار گفتم بجای شلوار زاپ دار شلوار درست و حسابی بپوش....چی داشت بهش میگفت؟
همینجوری داشتم نگاهشون میکردم که دیدم پسر داره از حدش فراتر میره
با قدمای سنگین به سمتشون رفتم و داد کشیدم....
+تویه لعنتی کنارش چه غلطی داشتی میکردی؟
و همزمان دستمو کوبیدم روی میز!
&به تو چه ربطی داره؟
+حاضر جوابی نکن.....داشتی چیکار میکردی باهاش؟چی میخوای ازش؟
رو به پسر گفتم و منتظر جوابش شدم که سرشو آورد جلو...
+گمشو اونور با اون بوی الکلت
&تو کی باشی؟
۱.۴k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.